stair

/ˈster//steə/

معنی: درجه، مرتبه، پله، نردبان، پلکانی، پله کان
معانی دیگر: (معمولا جمع) پلکان، راه پله (stairway هم می گویند)، پله ها، (یک عدد) پله، یکی از پلکان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of a set of consecutive steps that lead to an upper or lower level in a building, or the entire set collectively.
مشابه: step

- Be careful; that stair is loose.
[ترجمه گوگل] مراقب باش؛ آن پله شل است
[ترجمه ترگمان] مواظب باش، پله شل شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He bounded up the stair.
[ترجمه گوگل] از پله ها بالا رفت
[ترجمه ترگمان] از پله ها بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (pl.) a staircase; flight of steps.

- My brother took the elevator, but I walked up the stairs.
[ترجمه FatemehBiglari] برادرم سوار آسانسور شد، اما من از پله ها بالا رفتم.
|
[ترجمه گوگل] برادرم سوار آسانسور شد، اما من از پله ها بالا رفتم
[ترجمه ترگمان] برادرم آسانسور رو گرفت، اما من از پله ها اومدم بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a cat was sleeping on the lowest stair
گربه ای روی پایین ترین پله خوابیده بود.

2. The top stair creaked as she went upstairs and the noise woke up her mother.
[ترجمه گوگل]پله های بالا وقتی او به طبقه بالا می رفت به صدا در آمد و سر و صدا مادرش را از خواب بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی به طبقه بالا رفت، پله های بالا صدا کرد و صدا از مادرش بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Clutch stair armrest, move carefully step by step.
[ترجمه گوگل]تکیه گاه پله کلاچ، قدم به قدم با دقت حرکت کنید
[ترجمه ترگمان]به پلکان سرازیر می شوم و با احتیاط قدم به قدم پیش می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He heard soft footsteps coming up the stair.
[ترجمه گوگل]صدای قدم های نرمی را شنید که از پله ها بالا می آمد
[ترجمه ترگمان]صدای گام های نرم و پایی را شنید که از پله ها بالا می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She flew on winged feet up the narrow stair.
[ترجمه گوگل]او با پاهای بالدار از پله های باریک بالا رفت
[ترجمه ترگمان]از پله های باریک بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Terry was sitting on the bottom stair.
[ترجمه گوگل]تری پایین پله نشسته بود
[ترجمه ترگمان]تری روی پله ها نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The stair treads were covered with rubber to prevent slipping.
[ترجمه گوگل]روی پله ها با لاستیک پوشانده شده بود تا از لیز خوردن جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]روی پله ها پر از لاستیک بود تا از لیز خوردن جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His office is down the stair.
[ترجمه گوگل]دفترش پایین پله است
[ترجمه ترگمان]دفترش پایین پله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The carpet was held in place by brass stair rods.
[ترجمه گوگل]فرش توسط میله های پله برنجی در جای خود نگه داشته می شد
[ترجمه ترگمان]فرش در جای خود با میله برنجی تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He sat waiting on the bottom stair.
[ترجمه گوگل]روی پله پایین منتظر نشست
[ترجمه ترگمان]روی پلکان پایین منتظر نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The third stair creaked as I stepped on it.
[ترجمه گوگل]پله سوم با پا گذاشتن روی آن به صدا در آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی به آن قدم گذاشتم، پلکان سوم صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He climbed the wooden stair and knocked on his grandfather's door.
[ترجمه گوگل]از پله های چوبی بالا رفت و در پدربزرگش را زد
[ترجمه ترگمان]از پله های چوبی بالا رفت و در خانه پدربزرگش را کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The child was sitting on the bottom stair.
[ترجمه گوگل]بچه پایین پله نشسته بود
[ترجمه ترگمان]کودک روی پله ها نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hark! I hear a step on the stair!
[ترجمه گوگل]هارک! صدایی از پله را می شنوم!
[ترجمه ترگمان]گوش بده! صدای پایی روی پله ها می شنوم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I shift myself a stair higher, so that I can reach up and stroke my son's head.
[ترجمه گوگل]خودم را یک پله بالاتر می‌برم، تا بتوانم دستم را بالا ببرم و سر پسرم را نوازش کنم
[ترجمه ترگمان]به خودم یک پله بالاتر می دهم تا بتوانم به بالا برسم و سر پسرم را نوازش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درجه (اسم)
measure, length, point, gage, gauge, mark, alloy, degree, grade, rating, scale, quantum, proportion, peg, gradation, thermometer, thermometre, pitch, stair, step

مرتبه (اسم)
position, time, degree, dignity, stair

پله (اسم)
degree, scale, quantum, stage, echelon, stair, step, rung, round of the ladder

نردبان (اسم)
escalade, stair, ladder, stile, stairwell

پلکانی (اسم)
stair

پله کان (اسم)
stair, staircase

تخصصی

[عمران و معماری] پلکان - پله
[مهندسی گاز] پله، پلکان، رتبه، درجه

انگلیسی به انگلیسی

• step
stairs are a set of steps inside a building.
a stair is one of the steps in a set of stairs.

پیشنهاد کاربران

1. پله 2. ( بصورت جمع ) پلکان. پله ها 3. پلکانی. پله ای. ( مربوط به ) پلکان
مثال:
he was cleaning the stairs .
او داشت پله ها را تمیز می کرد.
پله
مثال: She walked up the stairs to her apartment.
او پله ها را به آپارتمان خود رفت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Stair
پله . راه پله
Upstairs به معنی طبقه ی بالا
Downstairs به معنی طبقه ی پایین
هستش.
stair 3 ( n ) ( also staircase, stɛrkeɪs ) =a set of stairs including the posts and rails ( banisters ) that are fixed at the side, e. g. a wooden staircase
stair
stair 2 ( n ) =one of the steps in a set of stairs, e. g. How many stairs are there up to the second floor.
stair
stair 1 ( n ) ( stɛr ) stairs [plural] =a set of steps built between two floors of a building, e. g. The children ran up ( down ) the stairs.
stair
Stair طبقه ( طبقات که بینشون راه پله داخلی هستش که upstairطبقه بالا و downstair طبقه پائین میشه )
Stain لکه
Go up the stairs
از پله ها بالا برو
پله ، راه پله 🌫🌫
go up the stairs and her office is on the right
از پله ها بالا برو و دفترش سمت راسته
Stair پله داخل ساختمان
Step پله خارج ساختمان
پله
The little girl is sitting on the stairs, and playing with her doll
دختر کوچولو روی پله ها نشسته و با عروسکش بازی می کند
راه پله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس