صفت ( adjective )
مشتقات: staidly (adv.), staidness (n.)
مشتقات: staidly (adv.), staidness (n.)
• : تعریف: formal, solemn, and reserved in character.
• مترادف: reserved, stiff, stuffy
• متضاد: daring, frivolous, informal, playful, silly, zany
• مشابه: dignified, earnest, grave, saturnine, sedate, serious, sober, solemn, stately, stolid
• مترادف: reserved, stiff, stuffy
• متضاد: daring, frivolous, informal, playful, silly, zany
• مشابه: dignified, earnest, grave, saturnine, sedate, serious, sober, solemn, stately, stolid
- She was a cheerful, breezy sort of person and her staid in-laws made her somewhat uncomfortable.
[ترجمه گوگل] او فردی بشاش و دمدمی مزاج بود و شوهر شوهرش او را تا حدودی ناراحت می کرد
[ترجمه ترگمان] او یک آدم شاد و شاد بود و در میان قوانین، او را کمی ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک آدم شاد و شاد بود و در میان قوانین، او را کمی ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید