stagnate

/ˈstægˌnet//stæɡˈneɪt/

راکد بودن یا شدن یا کردن، ایستا کردن یا شدن یا بودن، استاده کردن، ناروان کردن، بی تحریک، غیر فعال، خمود، راکد شدن، راکد ماندن، از جنبش ایستادن، بیحرکت شدن، گندیده شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: stagnates, stagnating, stagnated
مشتقات: stagnation (n.)
• : تعریف: to be or become motionless, fouled, or lacking in energy, originality, or development; be or become stagnant.
متضاد: flow
مشابه: decay, degenerate, deteriorate, fester, stale, stall, stand

- The dumping of waste into the river eventually caused it to stagnate.
[ترجمه ابوالهول] تخلیه زباله در رودخانه در نهایت منجر به گندیدگی شد
|
[ترجمه گوگل] ریختن زباله به رودخانه در نهایت باعث رکود آن شد
[ترجمه ترگمان] تخلیه زباله در رودخانه سرانجام منجر به رکود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Industry stagnated as the recession continued.
[ترجمه عبداله عزت دوست] همزمان با تداوم رکود اقتصادی صنعت نیز دچار رکود شد
|
[ترجمه گوگل] با ادامه رکود، صنعت دچار رکود شد
[ترجمه ترگمان] صنعت به عنوان رکود اقتصادی همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The mystery writer was bored with her detective character and felt that her ideas had stagnated.
[ترجمه گوگل] نویسنده معمایی از شخصیت کارآگاه خود خسته شده بود و احساس می کرد که ایده های او راکد شده است
[ترجمه ترگمان] نویسنده مرموز از شخصیت detective حوصله اش سر رفته بود و احساس می کرد که افکارش stagnated
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Growth is expected to stagnate next year.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود رشد در سال آینده راکد باشد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که رشد در سال آینده راکد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Businesses must adapt to change or stagnate.
[ترجمه گوگل]کسب و کارها باید با تغییر یا رکود سازگار شوند
[ترجمه ترگمان]کسب و کارها باید خود را با تغییر و یا رکود تطبیق دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Later,the market began to stagnate.
[ترجمه گوگل]بعداً بازار شروع به رکود کرد
[ترجمه ترگمان]بعدا بازار راکد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Everyone needs new challenges. Otherwise you just stagnate.
[ترجمه گوگل]همه به چالش های جدید نیاز دارند در غیر این صورت شما فقط راکد می شوید
[ترجمه ترگمان]همه به چالش های جدیدی نیاز دارند در غیر این صورت راکد می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If we do not evolve we stagnate and rot.
[ترجمه گوگل]اگر تکامل پیدا نکنیم دچار رکود و پوسیدگی می شویم
[ترجمه ترگمان]اگر ما رشد نکنیم، stagnate و فاسد می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It stifles innovation and allows policy-making to stagnate.
[ترجمه گوگل]نوآوری را خفه می کند و اجازه می دهد سیاست گذاری راکد بماند
[ترجمه ترگمان]این کار نوآوری را خفه می کند و اجازه می دهد که سیاست راکد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This energy is called ch'i and can stagnate, become blocked or weakened, or have its flow reversed.
[ترجمه گوگل]این انرژی ch'i نامیده می شود و می تواند راکد شود، مسدود یا ضعیف شود یا جریان آن معکوس شود
[ترجمه ترگمان]این انرژی به نام ch نامیده می شود و می تواند راکد، مسدود شده و یا تضعیف شود، یا جریان آن معکوس شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her freestyle times also began to stagnate, and those early morning workouts were becoming more a job than a joy.
[ترجمه گوگل]زمان های سبک آزاد او نیز شروع به رکود کردند، و آن تمرینات صبح زود بیشتر به یک شغل تبدیل می شد تا یک لذت
[ترجمه ترگمان]دوران آزاد او نیز راکد مانده بود، و در اوایل صبح ورزش کردن ورزش بیش از یک شادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Where the masses are not roused, work will stagnate.
[ترجمه گوگل]جایی که توده ها بیدار نشوند، کار راکد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]جایی که توده ها از خواب بیدار نمی شوند، کار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are marshes that stagnate the waters.
[ترجمه گوگل]باتلاق هایی وجود دارد که آب ها را راکد می کنند
[ترجمه ترگمان]مرداب ها در آب فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Taiwan's economy is likely to stagnate for a long time to come.
[ترجمه گوگل]اقتصاد تایوان احتمالا برای مدت طولانی در حال رکود خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اقتصاد تایوان به احتمال زیاد برای مدتی طولانی راکد خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Untended pools, ponds, and Jacuzzis stagnate—and become breeding grounds for mosquitoes that could carry diseases such as West Nile Virus.
[ترجمه گوگل]استخرها، حوض‌ها و جکوزی‌های بی‌سابقه راکد می‌شوند و به محل پرورش پشه‌هایی تبدیل می‌شوند که می‌توانند ناقل بیماری‌هایی مانند ویروس نیل غربی باشند
[ترجمه ترگمان]استخرها، استخرها، و Jacuzzis راکد می مانند - و به پرورش پشه برای پشه ها تبدیل می شوند که ممکن است بیماری هایی مانند ویروس نیل غربی را حمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Accurately and reliably in when move and stagnate, high efficiency and economic investment.
[ترجمه گوگل]با دقت و اطمینان در زمان جابجایی و رکود، راندمان بالا و سرمایه گذاری اقتصادی
[ترجمه ترگمان]قابلیت اعتماد و اعتماد به نفس در هنگام حرکت و رکود، کارایی بالا و سرمایه گذاری اقتصادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He didn't want to stagnate in his dull office job until he retired.
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که بازنشسته نشد نمی خواست در شغل کسل کننده اداری خود راکد بماند
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست در دفتر کارش در دفتر کار کند تا وقتی که بازنشسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If you allow your mind to stagnate, this particular talent will atrophy.
[ترجمه گوگل]اگر اجازه دهید ذهنتان راکد شود، این استعداد خاص از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]اگر به ذهن خود اجازه دهید که راکد بماند، این استعداد ویژه لاغر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cease to flow, stop moving; become foul from standing; become inactive or sluggish, stop developing
if something such as a business or society stagnates, it becomes inactive or does not change; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

ECONOMICS
اقتصاد
to stop growing or developing and not show any signs of activity
فعل/ رشد یا توسعه را متوقف کردن و هیچ نشانه ای از فعالیت نشان ندادن، راکد شدن اقتصاد و رشد و توسعه

...
[مشاهده متن کامل]

The housing market stagnated as rising interest rates squeezed many buyers out of the market
While the volume of traffic soared during the past two decades, transportation funding stagnated

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/stagnate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stagnate
✅️ اسم ( noun ) : stagnation
✅️ صفت ( adjective ) : stagnant
✅️ قید ( adverb ) : _
راکد شدن - از جنبش ایستادن - بی روح شدن - خوابیدن - کساد شدن
رکود یافتن
متوقف شدن، درجا زدن

بپرس