stagnant

/ˈstæɡnənt//ˈstæɡnənt/

معنی: متراکم، راکد، کساد، ایستا، بدون حرکت
معانی دیگر: استاده، ناروان، بی رونق، کند، ناهشیار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: stagnantly (adv.), stagnance (n.), stagnancy (n.)
(1) تعریف: standing still; motionless.
مترادف: motionless, standing
متضاد: flowing
مشابه: inert, sluggish, still, torpid

- The attic was filled with stagnant air.
[ترجمه گوگل] اتاق زیر شیروانی پر از هوای راکد شده بود
[ترجمه ترگمان] اتاق زیر شیروانی با هوای راکد پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a foul smell or unhealthful quality as the result of standing still.
متضاد: fresh
مشابه: close, foul, polluted

- The pond is stagnant and can no longer be used for swimming.
[ترجمه گوگل] این حوض راکد است و دیگر نمی توان از آن برای شنا استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] برکه راکد است و دیگر نمی تواند برای شنا به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: without activity, originality, or development; sluggish.
مترادف: stale
متضاد: fresh, vibrant
مشابه: dead, inactive, inert, lethargic, sluggish, static, torpid

- The once vibrant civilization was now stagnant.
[ترجمه گوگل] تمدن زمانی پر جنب و جوش اکنون راکد بود
[ترجمه ترگمان] زمانی که تمدن در حال جنبش بود، اکنون راکد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Since retiring from her profession, she felt her life had become stagnant.
[ترجمه گوگل] از زمانی که از حرفه خود بازنشسته شد، احساس کرد زندگی اش راکد شده است
[ترجمه ترگمان] از زمانی که از شغل خود کناره گیری کرده بود، احساس می کرد که زندگی او راکد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. stagnant business
کاسبی کساد

2. stagnant water
آب راکد،لشاب،خفتاب

3. As worms are bred in a stagnant pool, so are evil thoughts in idleness.
[ترجمه mory] همانطور که کرم ها در استخر راکد پرورش میابند افکار شیطانی نیز در بیکاری و بی حرکتی پدیدمی آیند.
|
[ترجمه گوگل]همانطور که کرم ها در استخری راکد پرورش می یابند، افکار شیطانی نیز در بیکاری پرورش می یابند
[ترجمه ترگمان]همان طور که کرم ها در آبگیر راکد پرورش می دهند، پس افکار شیطانی در تنبلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Few fish survive in the stagnant waters of the lake.
[ترجمه گوگل]ماهی های کمی در آب های راکد دریاچه زنده می مانند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از ماهی ها در آب های راکد دریاچه زنده می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a stagnant pool at the botom of the garden.
[ترجمه گوگل]یک استخر راکد در پایین باغ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک استخر راکد در انتهای باغ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He found himself in a vast stagnant bog.
[ترجمه گوگل]او خود را در یک باتلاق راکد وسیع یافت
[ترجمه ترگمان]خود را در یک باتلاق بزرگ راکد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A stagnant economy combined with a surge in the number of teenagers is likely to have contributed to rising crime levels in the US.
[ترجمه گوگل]یک اقتصاد راکد همراه با افزایش تعداد نوجوانان احتمالاً به افزایش سطح جرم و جنایت در ایالات متحده کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]یک اقتصاد راکد با افزایش تعداد نوجوانان به احتمال زیاد منجر به افزایش سطوح جرم در ایالات متحده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The horse trough was full of stagnant water.
[ترجمه گوگل]طاق اسب پر از آب راکد بود
[ترجمه ترگمان]آبشخور اسب ها پر از آب راکد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mosquitoes breed in stagnant pools of water.
[ترجمه گوگل]پشه ها در حوضچه های آب راکد تولید مثل می کنند
[ترجمه ترگمان]پشه ها در استخرهای راکد آب پرورش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Due to low investment, industrial output has remained stagnant.
[ترجمه گوگل]به دلیل سرمایه گذاری کم، تولید صنعتی راکد مانده است
[ترجمه ترگمان]به خاطر سرمایه گذاری کم، خروجی صنعتی راکد مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Reforming Warsaw's stagnant economy requires harsh measures that would translate into job losses.
[ترجمه گوگل]اصلاح اقتصاد راکد ورشو به اقدامات سختگیرانه ای نیاز دارد که منجر به از دست دادن شغل می شود
[ترجمه ترگمان]اصلاح اقتصاد راکد در ورشو نیازمند اقدامات سخت گیرانه ای است که ممکن است به ضرر شغلی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the stagnant water slopped back and forth their reflections mouthed sleepily, a hundred mouths.
[ترجمه گوگل]در حالی که آب راکد به این طرف و آن طرف می‌چرخد، انعکاس‌هایشان خواب‌آلود به دهان می‌آمد، صد دهان
[ترجمه ترگمان]همچنان که آب راکد به عقب و پیش می رفت، reflections، sleepily، و صدها دهان باز می گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The moss grows in stagnant pools of water.
[ترجمه گوگل]خزه در حوضچه های آب راکد رشد می کند
[ترجمه ترگمان]خزه در برکه های آب راکد رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Running in streams, stagnant in ponds, drawn from wells.
[ترجمه گوگل]دویدن در نهرها، راکد در برکه ها، از چاه ها بیرون کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]در جویبارها، stagnant در ponds، از چاه بیرون کشیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is seeking advice on how to revive the stagnant economy.
[ترجمه گوگل]او به دنبال مشاوره در مورد چگونگی احیای اقتصاد راکد است
[ترجمه ترگمان]او به دنبال مشاوره درباره نحوه احیای اقتصاد راکد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متراکم (صفت)
heaped, accumulated, aggregate, dense, compact, compressed, condensed, stagnant

راکد (صفت)
still, resting, dull, inert, static, immovable, stagnant

کساد (صفت)
tight, sluggish, insensitive, inactive, stagnant

ایستا (صفت)
resting, static, stationary, stagnant

بدون حرکت (صفت)
stagnant, stabile

انگلیسی به انگلیسی

• still, not moving or flowing (about water); brackish, foul (about water); sluggish, inactive; not advancing or developing
if something such as a business or society is stagnant, there is little activity or change; used showing disapproval.
stagnant water is not flowing or fresh, and is dirty and unhealthy.

پیشنهاد کاربران

Stagnant refers to a lack of movement or activity. It is often used to describe something that is not progressing or changing.
عدم تحرک یا فعالیت. اغلب برای توصیف چیزی که در حال پیشرفت یا تغییر نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The project has been stagnant for weeks; we need to find a way to move forward.
When talking about a business, someone might say, “The company’s growth has been stagnant for years. ”
In describing a person’s career, one might comment, “He’s been stuck in a stagnant job for far too long. ”

آبو هوای راکد
حالت یا وصع ایستا ( بدون پیشرفت، بدون تغییر، بی رونق )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stagnate
✅️ اسم ( noun ) : stagnation
✅️ صفت ( adjective ) : stagnant
✅️ قید ( adverb ) : _
معنی راکد بودن میده
stagnant water : آب راکد
راکد ؛ کساد
– a stagnant pond
– The attic was filled with stagnant air
– The business was stagnant
– The housing market has been stagnant over the past few months
ساکن - کساد - بی حرکت - فاسد، کثیف و خراب ( درباره آب )
adjective
1 : not flowing
◀️ a stagnant puddle
◀️ stagnant water/air
2 : not active, changing, or progressing
◀️ a stagnant economy
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ stagnant wages [=wages that are not increasing]
◀️ I feel your good energy
But much of my amazing discovered and undiscovered energy and talent is still stagnant
کلمات شبیه :
Motionless - Dormant - Inactive - Inert - Passive - Untouched - Static - Immobile - Stationary - quiescent - parked - Unmoving
در باره معنی راکدش که با آب بکار میره :
Putrid - dirty - contaminated - Brackish - Stale - Stinking - Malodorous - Rancid - Fusty - impure - Fetid - spoiled - Tainted

راکد ساکن
بدون پیشرفت، به روز نبودن، ، ثابت ، بی حرکت ، ساکن
ثابت مثل حقوق
کساد، راکد ، بی رونق، ایستا ، ساکن و. . . .
همچنین : slack, sluggish, static, still, off, dull
راکد - - هوا یا آبی که بی تحرک مانده و معمولا بوی بد گرفته است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس