staggered


معنی: مبهوت

جمله های نمونه

1. a drunken man staggered toward me
مردی مست تلوتلو خوران به سویم آمد.

2. the bad news staggered all of us
خبر بد همه ی ما را سراسیمه کرد.

3. the wounded man staggered toward the door
مرد زخمی به طرف در سکندری رفت.

4. with one blow he staggered his opponent
با یک ضربه حریف خود را گیج کرد.

5. I was absolutely staggered when I saw the bill.
[ترجمه گوگل]وقتی صورتحساب را دیدم کاملاً مبهوت شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی صورت حساب را دیدم کاملا گیج شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He staggered on the uneven surface of the car park.
[ترجمه داوود] او روی سطح ناهموار پارکینگ تلوتلو خورد
|
[ترجمه گوگل]روی سطح ناهموار پارکینگ تلوتلو خورد
[ترجمه ترگمان]تلوتلوخوران روی سطح ناهموار پارک اتومبیل تلوتلو خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He lost his balance, staggered back against the rail and toppled over.
[ترجمه گوگل]تعادلش را از دست داد، به پشت ریل برگشت و به زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]تعادلش را از دست داد، تلوتلو خورد و به نرده تکیه داد و واژگون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was staggered at her rudeness.
[ترجمه گوگل]از گستاخی او متحیر شدم
[ترجمه ترگمان]از بی ادبی او گیج شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The baby dog staggered to me.
[ترجمه گوگل]بچه سگ به سمت من تلوتلو خورد
[ترجمه ترگمان]سگ کوچولو تلوتلوخوران پیش من رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She staggered blindly off into the darkness.
[ترجمه گوگل]او کورکورانه به سمت تاریکی رفت
[ترجمه ترگمان]او کورکورانه به سمت تاریکی حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The boy was very unsteady and had staggered around when he got up.
[ترجمه گوگل]پسر خیلی بی قرار بود و وقتی از جایش بلند شد به اطراف تلوتلو خورده بود
[ترجمه ترگمان]پسر که از جایش بلند شده بود تلوتلو می خورد و تلوتلو می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was staggered at the prices.
[ترجمه گوگل]من از قیمت ها گیج شدم
[ترجمه ترگمان]از قیمت قیمت ها به لرزه افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The difficulty of examination staggered him.
[ترجمه گوگل]دشواری معاینه او را مبهوت کرد
[ترجمه ترگمان]مشکل بررسی او را گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Andy staggered in last night drunk as a lord.
[ترجمه گوگل]اندی شب گذشته در مستی به عنوان یک لرد تلوتلو خورده بود
[ترجمه ترگمان] اندی \"دیشب مست بود و مثل یه لرد مست\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ben staggered and slumped onto the floor.
[ترجمه گوگل]بن تلوتلو خورد و روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]بن تل و تل و خوران روی زمین ولو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبهوت (صفت)
confounded, aghast, staggered, rocked, astonished, surprised, flabbergasted, dumb-struck

تخصصی

[عمران و معماری] شطرنجی - متناوب

انگلیسی به انگلیسی

• shocked, stunned

پیشنهاد کاربران

تلو تلو خوردن، نامنظم، شطرنجی
متناوب
staggered patterns of raining
الگوهای نامنظم بارش
[فرم]
زیگزاگی
ضربدری
پلکانی
نامتقابل
[شیمی] فرم ناپوشیده در نمایش نیومن
شیمی:صورتبندی متباعد، ناپوشیده
تلوتلوخوران
جابجا
نا منظم
مبهوت - متفاوت

[شیمی] گوچ

بپرس