stages

جمله های نمونه

1. the earlier stages of their civilization
مراحل اولیه ی تمدن آنها

2. the latter stages of this process
مراحل پایانی این فرایند

3. the preliminary stages of the project
مراحل اولیه ی طرح

4. the primary stages of civilization
مراحل آغازین تمدن

5. a play that stages well
نمایشی که روی صحنه خوب جلوه می کند

6. there are several stages to the digestion of food
هضم غذا در چندین مرحله انجام می گیرد.

7. by (or in) easy stages
1- هر دفعه بخش کوتاهی از سفر را پیمودن،کم کم سفر کردن 2- مرحله به مرحله عمل یا کار کردن،بی شتاب عمل کردن

8. the company is still in its budding stages
شرکت هنوز مراحل اولیه رشد خود را طی می کند.

9. we will build the factory in four stages
کارخانه را در چهار مرحله خواهیم ساخت.

پیشنهاد کاربران

( مراحل )
مراحل اولیه= early stages
دوران ( زندگی )
مراحل

بپرس