stage direction

/ˈsteɪdʒdəˈrekʃn̩//steɪdʒdɪˈrekʃn̩/

معنی: مدیریت، کاگردانی
معانی دیگر: کارگردانی نمایش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an instruction written into, or added to, the script of a play, directing actors' movements, scenery arrangement, and the like.

(2) تعریف: the art or technique of directing a stage play.

جمله های نمونه

1. The stage direction reads, 'Exit left'.
[ترجمه گوگل]کارگردانی صحنه می‌خواند: «از چپ خارج شوید»
[ترجمه ترگمان]جهت روی صحنه خوانده می شود، خروجی باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Wes was rattling off the stage directions as fast as he could.
[ترجمه گوگل]وس با سرعتی که می توانست مسیرهای صحنه را تکان می داد
[ترجمه ترگمان]وس به سرعت از روی صحنه خارج شد و هر چه زودتر از روی صحنه خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A stage direction suggests devils appear and Faustus goes off with Mephostophilis.
[ترجمه گوگل]کارگردانی صحنه نشان می‌دهد که شیاطین ظاهر می‌شوند و فاستوس با مفوستوفلیس کنار می‌رود
[ترجمه ترگمان]یک مسیر روی صحنه نشان می دهد که شیاطین به نظر می رسند و Faustus با Mephostophilis حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In this family, stories were the tangible stage directions in her otherwise silent and subliminal Medlow script.
[ترجمه گوگل]در این خانواده، داستان‌ها جهت‌های صحنه‌ای ملموس در فیلمنامه‌ی ساکت و ناخودآگاه مدلو او بودند
[ترجمه ترگمان]در این خانواده، داستان ها از جهات tangible بود که در غیر این صورت نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yes, for reasons of stage direction.
[ترجمه گوگل]بله، به دلایل کارگردانی صحنه
[ترجمه ترگمان]بله، به دلایل روی صحنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Interruptions include things like off-screen stage direction and strobe flashes from still cameras.
[ترجمه گوگل]وقفه ها شامل مواردی مانند جهت صحنه خارج از صفحه و فلاش های بارق از دوربین های ثابت است
[ترجمه ترگمان]Interruptions شامل چیزهایی مانند جهت عکس خارج از صفحه و فلاش های strobe از دوربین های ثابت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By oneself ; alone. Used as a stage direction to a female character.
[ترجمه گوگل]توسط خود؛ تنها به عنوان کارگردانی صحنه برای یک شخصیت زن استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]تنهایی، تنهایی عادت داشت به عنوان یه شخصیت به یه شخصیت زنانه رفتار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The uncertainty of this utterance is indicated strongly in Stoppard's stage directions.
[ترجمه گوگل]عدم قطعیت این گفته به شدت در جهت‌های صحنه‌ای استوپارد نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]عدم قطعیت این گفتار به شدت در جهات مرحله Stoppard نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The effect is not unlike that of the script of a play with stage directions.
[ترجمه گوگل]اثر بی شباهت به فیلمنامه یک نمایشنامه با کارگردانی صحنه نیست
[ترجمه ترگمان]تاثیر آن بر خلاف متن نمایشنامه با جهات روی صحنه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bill Murray improvised the "Cinderella story" sequence from two lines of stage direction.
[ترجمه گوگل]بیل موری سکانس «داستان سیندرلا» را از دو خط کارگردانی صحنه بداهه ساخت
[ترجمه ترگمان]لایحه \"داستان سیندرلا\" را از دو خط از مسیر اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With this magical touching of the Lady with her precious liquor, Sabrina Milton's stage direction should say it all, it's very simple: the lady just "rises out of her seat. "
[ترجمه گوگل]با این لمس جادویی خانم با مشروب گرانبهایش، کارگردانی صحنه سابرینا میلتون باید همه چیز را بگوید، بسیار ساده است: خانم فقط "از صندلی خود بلند می شود "
[ترجمه ترگمان]و با این تماس جادویی بانوی با لیکور با ارزش او، مسیر stage Sabrina Milton باید همه چیز را بگوید، بسیار ساده است: خانم تازه از روی صندلی بلند می شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مدیریت (اسم)
direction, administratorship, directorship, editorship, stage direction

کاگردانی (اسم)
stage direction

پیشنهاد کاربران

میزانسن ( تئاتر ) توضیحات داخل کروشه در متن نمایشنامه
دستور صحنه

بپرس