staffer

/ˈstæfər//ˈstæfə/

کارمند، یکی از کارکنان، کارمند اداره، مخبر روزنامه، سردبیر روزنامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a member of a staff.

جمله های نمونه

1. A staff is quickly found to beat a dog with.
[ترجمه گوگل]عصا به سرعت پیدا می شود که با آن یک سگ را کتک می زند
[ترجمه ترگمان]یک نفر از کارکنان به سرعت یک سگ را کتک می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bread is the staff of life.
[ترجمه گوگل]نان عصای زندگی است
[ترجمه ترگمان]نان چوب زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The businesses showed a dramatic variation in how they treated their staff.
[ترجمه گوگل]کسب‌وکارها تفاوت چشمگیری در نحوه برخورد با کارکنان خود نشان دادند
[ترجمه ترگمان]کسب و کارها تغییرات چشمگیری در نحوه برخورد آن ها با کارکنان خود نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the hospital staff were wonderfully supportive.
[ترجمه گوگل]همه پرسنل بیمارستان به طرز شگفت انگیزی حمایت کردند
[ترجمه ترگمان]تمام کارکنان بیمارستان فوق العاده حامی و پشتیبان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The staff in the London office are helpful but only have limited information.
[ترجمه گوگل]کارکنان دفتر لندن مفید هستند اما اطلاعات محدودی دارند
[ترجمه ترگمان]کارکنان دفتر لندن مفید هستند اما اطلاعات محدودی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Consumers found the attitude of its staff offhand and generally offensive to the paying customer.
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان نگرش کارکنان آن را غیرقابل قبول و به طور کلی برای مشتری پرداخت کننده توهین آمیز می دانستند
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان رفتار پرسنل خود را بدون مقدمه و به طور کلی به مشتری پرداخت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He staffed my office with two secretaries.
[ترجمه گوگل]او دفتر من را با دو منشی پر کرد
[ترجمه ترگمان] اون دفتر من رو با دوتا منشی پر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some of the staff are apt to arrive late on Mondays.
[ترجمه گوگل]برخی از کارکنان این امکان را دارند که روزهای دوشنبه دیر بیایند
[ترجمه ترگمان]بعضی از کارکنان در روزه ای دوشنبه دیر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most of the staff who responded to the questionnaire were supportive.
[ترجمه گوگل]اکثر کارکنانی که به پرسشنامه پاسخ دادند حمایت کننده بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارکنان که به پرسشنامه پاسخ دادند پشتیبان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He sent every member of staff a mail-merge letter wishing them a merry Christmas!
[ترجمه گوگل]او به هر یک از کارکنان یک نامه ادغام پستی فرستاد و کریسمس را به آنها تبریک گفت!
[ترجمه ترگمان]او هر یک از اعضای ستاد یک نامه پست برای آن ها می فرستاد که برای آن ها کریسمس و کریسمس آرزو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He countermanded his instructions to his staff officer.
[ترجمه گوگل]او دستورات خود را به افسر ستادش ابلاغ کرد
[ترجمه ترگمان]او دستورها خود را به افسر ستاد خود اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each area of the curriculum should be led by a staff member with appropriate expertise.
[ترجمه گوگل]هر بخش از برنامه درسی باید توسط یک کارمند با تخصص مناسب هدایت شود
[ترجمه ترگمان]هر حوزه از برنامه درسی باید توسط یک عضو پرسنل با مهارت مناسب هدایت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Staff may not leave early without the express permission of the director.
[ترجمه گوگل]کارکنان نمی توانند بدون اجازه صریح مدیر، زودتر از موعد خارج شوند
[ترجمه ترگمان]کارکنان ممکن است زودتر و بدون اجازه مدیر از مدیر خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ground staff do all they can to prepare the pitch.
[ترجمه گوگل]کارکنان زمین تمام تلاش خود را برای آماده سازی زمین انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]کارکنان زمینی تمام تلاش خود را می کنند تا زمین را آماده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was always leering at female members of staff.
[ترجمه گوگل]او همیشه به اعضای زن کارمندان گوشزد می کرد
[ترجمه ترگمان]او همیشه به اعضای مونث خود نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• staff member; member of a journalism team
a staffer is a member of staff, especially in a government organization or a newspaper; used in american english.

پیشنهاد کاربران

عضو تحریریه
در بخش "جمله های نمونه" بالا مثال ها مربوط به staff است. برای معانی آورده شده جناب کتابدار:
UNRWA fires staffers over alleged invivement in Oct. 7 Hamas attack
UNRWA کارکنان خود را به اتهام مشارکت در حمله حماس در 7 اکتبر اخراج می کند
an employee who works for an organization, especially in politics or the media
کارمندی که برای یک سازمان کار می کند، به ویژه در سیاست یا رسانه
White House staffers briefed reporters before the President arrived.
...
[مشاهده متن کامل]

The union represents over 1, 000 editorial and business staffers at The Chronicle.
Exclusive: Jewish organization staffers call for White House to back Gaza cease - fire

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/staffer

بپرس