staccato

/stəˈkɑːˌtoʊ//stəˈkɑːtəʊ/

معنی: قطع شده، بطور بریده بریده، بطور فشرده
معانی دیگر: متشکل از صداهای ناگهانی و مشخص، جدا آوا، ناپیوسته، (دستور نواختن موسیقی) به طور منقطع بنوازید، مکث دار، گره گره، منقطع، به طور ناپیوسته یا جدا آوا، بطور بریده بریده ادا کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: composed of abrupt, distinct notes, sounds, or parts, as a musical passage or a burst of gunfire.

(2) تعریف: in music, cut short; played crisply, with a distinct break before the next note.

(3) تعریف: characterized by a series of short, disconnected parts.
اسم ( noun )
حالات: staccati, staccatos
(1) تعریف: a staccato musical passage.

(2) تعریف: something composed of abrupt, distinct sounds or parts.

- The staccato of hail on the tin roof.
[ترجمه گوگل] استاکاتو تگرگ روی سقف حلبی
[ترجمه ترگمان] صدای تگرگ بر روی سقف حلبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: in a staccato style or manner (used as a musical direction).

جمله های نمونه

1. staccato gunfire
تیر اندازی نا پیوسته

2. She gave staccato replies to every question.
[ترجمه گوگل]او به هر سوالی پاسخ های استاکاتو می داد
[ترجمه ترگمان]او به هر سوالی جواب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Play this phrase staccato.
[ترجمه گوگل]این عبارت staccato را پخش کنید
[ترجمه ترگمان]این جمله را با صدای بلند ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He shouted a series of staccato orders.
[ترجمه گوگل]او یک سری دستورات استاکاتو را فریاد زد
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند فرمانی را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her pencil tapped out a staccato rhythm on the desk top.
[ترجمه گوگل]مداد او ریتم استاکاتویی روی میز می‌زد
[ترجمه ترگمان]مداد روی میز ضرب گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He spoke in Arabic, a short staccato burst.
[ترجمه گوگل]او به زبان عربی صحبت می‌کرد، صدایی کوتاه در حال ترکیدن
[ترجمه ترگمان]او با زبان عربی صحبت کرد، با صدایی کوتاه و بریده گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And Judith Steinway's streetwise Brooklyn fiction, delivered in staccato tones, surprised me also by its quality.
[ترجمه گوگل]و داستان خیابانی بروکلین جودیت استاینوی، که با لحن های استاکاتو ارائه شده بود، با کیفیت خود نیز مرا شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]داستان Judith Steinway s Brooklyn، با لحنی بریده، مرا از کیفیت آن متعجب ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is the ordinary, all-purpose staccato with no implication of either accent, emphasis or special sharpness.
[ترجمه گوگل]این یک استکاتو معمولی و همه منظوره است که هیچ لهجه، تأکید یا وضوح خاصی ندارد
[ترجمه ترگمان]این همان صدا معمولی است که هیچ دلالت بر تاکیدی، تاکید یا وضوح خاص ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the latter, she developed a delightful staccato syncopation by regularly hitting the offbeat.
[ترجمه گوگل]در مورد دوم، او با زدن مرتب ضربات غیرضروری، یک هماهنگی استاکاتو لذت بخش ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]در این اواخر، با توجه به offbeat که مرتبا به the می زد، خود را مرتب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sound waves come legato, not staccato.
[ترجمه گوگل]امواج صوتی لگاتو می آیند، نه استاکاتو
[ترجمه ترگمان]امواج صوتی به صدا در می آیند، نه با staccato
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ponyets heard the staccato rattle of the receiver quite plainly.
[ترجمه گوگل]پونیتس صدای جغجغه استاکاتوی گیرنده را کاملاً واضح شنید
[ترجمه ترگمان]در این موقع صدای تلق تلق گوشی را کام لا واضح شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She writes in minimalist prose, sometimes in staccato rhythms.
[ترجمه گوگل]او به نثر مینیمالیستی می نویسد، گاهی اوقات با ریتم های استاکاتو
[ترجمه ترگمان]او به نثر مینیمالیستی، و گاه با ریتم نامنظم می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And students about the link will staccato its combination. Zhiyong.
[ترجمه گوگل]و دانش آموزان در مورد پیوند ترکیب آن را staccato می کنند ژیونگ
[ترجمه ترگمان]و دانش آموزان در مورد این پیوند، ترکیب آن را با هم قطع خواهند کرد Zhiyong
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Speed of staccato repetition is controlled by the amount of up-down motion: the smaller the motion, the faster the repetition rate, in exactly the same way as a basketball dribble.
[ترجمه گوگل]سرعت تکرار استاکاتو با مقدار حرکت بالا به پایین کنترل می شود: هرچه حرکت کوچکتر باشد، سرعت تکرار بیشتر است، دقیقاً به همان روشی که دریبل بسکتبال انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]سرعت تکرار با سرعت بالا به پایین کنترل می شود: حرکت کوچک تر، سرعت تکرار سریع تر، دقیقا مثل توپ بسکتبال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطع شده (اسم)
staccato

بطور بریده بریده (قید)
staccato

بطور فشرده (قید)
staccato

تخصصی

[سینما] منقطع (واژه فرانسوی )

انگلیسی به انگلیسی

• detached, having distinct breaks between successive tones (music)
detachedly, with distinct breaks between successive tones (music)
musical passage having distinct breaks between successive tones
a staccato noise consists of a series of short, sharp, separate sounds; a literary word.

پیشنهاد کاربران

staccato: منقطع، جدا
staccato ( it. ) ( موسیقی )
واژه مصوب: اجرای مقطّع
تعریف: شیوه ای در اجرای نغمه ها که در آن معمولاً نصف ارزش زمانی نغمه اجرا و نصف دیگر آن به سکوت تبدیل میشود|||متـ . مقطّع 2
adjective:
performed with each note sharply detached or separated from the others.
"a staccato rhythm"
adverb:
with each note sharply detached or separated from the others.
"I find arpeggio playing is easily done staccato"
...
[مشاهده متن کامل]

بطور بریده، بطور فشرده
noun:
a piece or passage marked to be performed staccato.
قطع شده

بریده بریده

بپرس