1. in order to stabilize prices
به منظور تثبیت قیمت ها
2. a chemical substance to stabilize a fabric
ماده ی شیمیایی برای پردوام کردن پارچه
3. the government's actions to stabilize the country's economy
اقدامات دولت برای ثبات بخشیدن به اقتصاد کشور
4. The gyroscope in tank is used to stabilize the aim system of the gun.
[ترجمه گوگل]ژیروسکوپ در تانک برای تثبیت سیستم هدف اسلحه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از ژیروسکوپ در مخزن برای تثبیت سیستم هدف اسلحه استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It is anticipated that inflation will stabilize at 3%.
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود که تورم در سطح 3 درصد تثبیت شود
[ترجمه ترگمان]پیش بینی می شود که تورم در ۳ درصد تثبیت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His blood pressure tended to stabilize.
7. Officials hope the move will stabilize exchange rates.
[ترجمه گوگل]مقامات امیدوارند این اقدام باعث تثبیت نرخ ارز شود
[ترجمه ترگمان]مقامات امیدوارند که این حرکت نرخ ارز را تثبیت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But the shift may stabilize at a point that falls short of a fully developed subject culture.
[ترجمه گوگل]اما این تغییر ممکن است در نقطه ای تثبیت شود که از فرهنگ موضوعی کاملاً توسعه یافته فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]اما این تغییر ممکن است در نقطه ای ثابت شود که کوتاه از یک فرهنگ کاملا توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The private sector was to be harnessed to stabilize - if not increase - local employment.
[ترجمه گوگل]قرار بود از بخش خصوصی برای تثبیت - اگر نه افزایش - اشتغال محلی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]بخش خصوصی باید مهار شود تا تثبیت شود - اگر کار محلی افزایش نیابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It would be very tricky to try to stabilize the region without the support of other countries.
[ترجمه گوگل]تلاش برای ایجاد ثبات در منطقه بدون حمایت سایر کشورها بسیار دشوار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تلاش برای تثبیت منطقه بدون حمایت کشورهای دیگر بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The tumors regressed and then they appeared to stabilize.
[ترجمه گوگل]تومورها پسرفت کردند و سپس به نظر می رسید که ثابت می شوند
[ترجمه ترگمان]تومور پسرفت کرده و سپس به نظر می رسد که تثبیت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Eventually the ground seemed to stabilize and there was a long silence during which the mist curled slowly upwards.
[ترجمه گوگل]سرانجام به نظر می رسید که زمین تثبیت شده است و سکوتی طولانی برقرار شد که در طی آن مه به آرامی به سمت بالا پیچید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که بالاخره زمین ثابت شد و سکوتی طولانی برقرار شد که مه آهسته به سمت بالا جمع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Although officials have insisted reform policies to stabilize the economy and further capitalism will remain on track, analysts are skeptical.
[ترجمه گوگل]اگرچه مقامات اصرار دارند که سیاست های اصلاحی برای تثبیت اقتصاد و سرمایه داری بیشتر در مسیر باقی بماند، تحلیلگران در این مورد تردید دارند
[ترجمه ترگمان]اگرچه مقامات اصرار دارند که سیاست های اصلاحات برای تثبیت اقتصاد و ثبات بیشتر در مسیر باقی بماند، تحلیلگران مردد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Ancient and well-established episcopal churches tended to stabilize subsequent urban development.
[ترجمه گوگل]کلیساهای اسقفی باستانی و تثبیت شده تمایل به تثبیت توسعه شهری بعدی داشتند
[ترجمه ترگمان]کلیساهای باستانی که به خوبی تاسیس شده اند، تمایل به تثبیت توسعه شهری بعدی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید