stabiliser

جمله های نمونه

1. A Land Rover mechanic replaced the stabiliser unit behind the dash - the fuel gauge worked again but not the temperature gauge.
[ترجمه گوگل]یک مکانیک لندرور واحد تثبیت کننده پشت داشبورد را جایگزین کرد - سنج سوخت دوباره کار کرد اما سنج دما نه
[ترجمه ترگمان]خودروی لندرور جایگزین واحد stabiliser در پشت داشبورد شد - درجه سوخت دوباره کار کرد اما نه درجه دما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stabiliser A device to check lateral motion and maintain the foot moving in a forward direction.
[ترجمه گوگل]تثبیت کننده دستگاهی برای بررسی حرکت جانبی و حفظ حرکت پا در جهت جلو
[ترجمه ترگمان]Stabiliser دستگاهی برای چک کردن حرکت جانبی و حفظ حرکت پا در جهت جلو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bricks should be sealed with a masonry stabiliser, while wood should be waxed, varnished or painted.
[ترجمه گوگل]آجرها باید با یک تثبیت کننده سنگ تراشی مهر و موم شوند، در حالی که چوب باید موم، لاک یا رنگ آمیزی شود
[ترجمه ترگمان]Bricks باید با سنگ بنایی تزیین شود، در حالی که چوب باید براق، براق و یا رنگ زده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A fluorescent lamp must be connected to a stabiliser, or ballast, to limit and control its operating current.
[ترجمه گوگل]یک لامپ فلورسنت باید به یک تثبیت کننده یا بالاست متصل شود تا جریان کارکرد آن را محدود و کنترل کند
[ترجمه ترگمان]یک لامپ فلورسنت باید متصل به یک stabiliser، یا بالاست، برای محدود کردن و کنترل جریان عملکرد آن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kenny is a terrific stabiliser of the situation.
[ترجمه گوگل]کنی تثبیت کننده فوق العاده وضعیت است
[ترجمه ترگمان]کنی \"از این وضعیت خیلی خوشش میاد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new water stabiliser TJ -30 a compound containing phosphonic acid, is synthetized in water phase with main materials, of maleic anhydride, acrylic acid and phosphate by one step.
[ترجمه گوگل]تثبیت کننده آب جدید TJ-30 ترکیبی حاوی اسید فسفونیک در فاز آب با مواد اصلی مالئیک انیدرید، اکریلیک اسید و فسفات در یک مرحله سنتز می شود
[ترجمه ترگمان]آب جدید در کنار یک ترکیب حاوی اسید phosphonic، synthetized در فاز آب با مواد اصلی، of anhydride، acrylic اسید و فسفات با یک گام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had previously touted the idea of a fuel "stabiliser" to smooth fluctuations in oil prices.
[ترجمه گوگل]او قبلاً ایده یک «تثبیت کننده» سوخت را برای کاهش نوسانات قیمت نفت مطرح کرده بود
[ترجمه ترگمان]او قبلا به ایده \"stabiliser\" به دلیل نوسانات در قیمت نفت اشاره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It could act as an automatic stabiliser to help cope with asymmetric shocks.
[ترجمه گوگل]این می تواند به عنوان یک تثبیت کننده خودکار برای کمک به مقابله با شوک های نامتقارن عمل کند
[ترجمه ترگمان]این کار می تواند به عنوان یک stabiliser اتوماتیک عمل کند تا به مقابله با شوک های نامتقارن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Waterglass is replaced by an organic stabiliser in order to ensure good spinnability.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از قابلیت چرخش خوب، شیشه آب با یک تثبیت کننده آلی جایگزین می شود
[ترجمه ترگمان]Waterglass با یک stabiliser آلی جایگزین می شود تا spinnability خوب را تضمین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Solid non-silicon stabiliser EMP is a compound which is composed of many kinds of organic and inorganic complexes and of magnesium salt.
[ترجمه گوگل]تثبیت کننده جامد غیرسیلیکونی EMP ترکیبی است که از انواع مختلفی از کمپلکس های آلی و معدنی و نمک منیزیم تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]EMP non silicon یک ترکیب شیمیایی است که از بسیاری از انواع ترکیب های آلی و غیر آلی و نمک منیزیم تشکیل یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pecin can be used as a stabiliser acidified milk drinks.
[ترجمه گوگل]پسین را می توان به عنوان تثبیت کننده نوشیدنی های شیر اسیدی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]Pecin را می توان به عنوان یک نوشیدنی stabiliser acidified استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this guise Japan would act as a stabiliser in a region that would otherwise be dominated by China: friends with Beijing but also balancing it.
[ترجمه گوگل]در این صورت ژاپن به عنوان یک تثبیت کننده در منطقه ای عمل می کند که در غیر این صورت تحت تسلط چین خواهد بود: دوستی با پکن و همچنین متعادل کردن آن
[ترجمه ترگمان]در این حالت، ژاپن به عنوان a در منطقه ای عمل خواهد کرد که در غیر این صورت تحت سلطه چین خواهد بود: دوستانی با پکن، بلکه تعادل آن را نیز حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pecin can be used as a stabiliser in the acidified milk drinks.
[ترجمه گوگل]پسین را می توان به عنوان یک تثبیت کننده در نوشیدنی های شیر اسیدی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]Pecin را می توان به عنوان a در نوشیدنی های شیر acidified مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A fixed or controllable horizontal stabiliser of up to 2% of the swept area of the lifting rotor(s) is permitted.
[ترجمه گوگل]یک تثبیت کننده افقی ثابت یا قابل کنترل تا 2% از سطح جارو شده روتور(های) بالابر مجاز است
[ترجمه ترگمان]یک stabiliser افقی یا قابل کنترل از بالا تا ۲ % از ناحیه جاروب شده روتور (s)مجاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Not all authorities agree on this point and many experienced flyers maintain that the horizontal stabiliser is unnecessary.
[ترجمه گوگل]همه مقامات در مورد این نکته موافق نیستند و بسیاری از آگهی دهندگان با تجربه معتقدند که تثبیت کننده افقی غیر ضروری است
[ترجمه ترگمان]همه مقامات در این مورد اتفاق نظر ندارند و بسیاری از flyers باتجربه حفظ کرده اند که پوشش افقی لازم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] تثبیت کننده ( تثبیت کننده مصرفی درفرآیند پلیمریزاسیون )

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that stabilizes; relatively large shock absorber for cars; (aviation) airfoil that stabilizes an airplane; (nautical) mechanical device that controls and reduces the the rolling of a ship in stormy and rought waters; (chemistry) chemical that is added to a another substance to maintain it in a stable chemical or physical condition; ingredient (gelatin for example) used to prevent certain desserts from breaking down (also stabilizer)

پیشنهاد کاربران

ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کننده
Definition : Any person or thing that brings stability
⭕️ به اون دو تا میله ای که به بعضی دوچرخه ها وصل میکنن تا تعادل برقرار شه که بچه ها بتونن راحت دوچرخه سواری کنن ، بهش stabilizers میگن
...
[مشاهده متن کامل]

Note : stabilizer ( American English
stabiliser ( British English

بپرس