stabilise

جمله های نمونه

1. It will certainly stabilise affairs but will not galvanise the nation into action.
[ترجمه گوگل]مطمئناً امور را تثبیت خواهد کرد، اما ملت را به عمل وادار نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این کشور قطعا امور را تثبیت خواهد کرد اما ملت را وادار به اقدام نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Yet the Government has committed Britain merely to stabilise emissions by 2005 - well behind the majority of EC countries.
[ترجمه گوگل]با این حال، دولت بریتانیا را متعهد کرده است که فقط تا سال 2005 انتشار گازهای گلخانه ای را تثبیت کند - بسیار کمتر از اکثر کشورهای اتحادیه اروپا
[ترجمه ترگمان]با این وجود دولت بریتانیا را متعهد به تثبیت انتشار گازهای گلخانه ای تا سال ۲۰۰۵ - همچنین در پشت اکثریت کشورهای اروپایی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. First, Michael had an operation to stabilise his spine.
[ترجمه گوگل]ابتدا مایکل برای تثبیت ستون فقرات خود عمل جراحی انجام داد
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، مایکل یک عمل جراحی برای تثبیت ستون فقرات خود انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Work there to stabilise the land near the Skirlaw Bridge is aimed at creating a tree-lined area for recreation.
[ترجمه گوگل]کار در آنجا برای تثبیت زمین در نزدیکی پل Skirlaw با هدف ایجاد یک منطقه پر درخت برای تفریح ​​است
[ترجمه ترگمان]کار آنجا برای ایجاد ثبات در زمین های نزدیک پل Skirlaw، ایجاد یک منطقه پر درخت برای تفریح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The absence of unrelenting selling pressure may eventually stabilise land prices and stem the deterioration in balance sheets.
[ترجمه گوگل]عدم وجود فشار بی امان فروش ممکن است در نهایت قیمت زمین را تثبیت کند و از وخامت ترازنامه جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]عدم وجود فشار فروش بی امان ممکن است در نهایت منجر به تثبیت قیمت زمین شود و وخامت اوضاع را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was also thought that jobbers would stabilise prices through their short-term speculative activities.
[ترجمه گوگل]همچنین تصور می‌شد که کارگران از طریق فعالیت‌های سوداگرانه کوتاه‌مدت خود، قیمت‌ها را تثبیت کنند
[ترجمه ترگمان]همچنین تصور می شد که jobbers از طریق فعالیت های short کوتاه مدت قیمت ها، قیمت ها را تثبیت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is often enough to stabilise a big float rig.
[ترجمه گوگل]این اغلب برای تثبیت یک دکل شناور بزرگ کافی است
[ترجمه ترگمان]این به اندازه کافی برای تثبیت یک سکوی شناور بزرگ کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It can help you to raise money, stabilise your mortgage payments or simply save money.
[ترجمه گوگل]می تواند به شما کمک کند پول جمع آوری کنید، پرداخت های وام مسکن خود را تثبیت کنید یا به سادگی در پول خود پس انداز کنید
[ترجمه ترگمان]این می تواند به شما کمک کند پول خود را جمع کنید، پرداخت وام مسکن خود را تثبیت کنید و یا به سادگی پول پس انداز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This may be when settlement patterns began to stabilise.
[ترجمه گوگل]این ممکن است زمانی باشد که الگوهای استقرار شروع به تثبیت کردند
[ترجمه ترگمان]این ممکن است زمانی باشد که الگوهای اسکان شروع به ثبات کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the economy stabilising, receipts should also stabilise soon.
[ترجمه گوگل]با تثبیت اقتصاد، درآمدها نیز باید به زودی تثبیت شود
[ترجمه ترگمان]با تثبیت اقتصاد، رسیدها نیز باید به زودی تثبیت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The first goal should be to stabilise debt - to - GDP ratios.
[ترجمه گوگل]هدف اول باید تثبیت نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی باشد
[ترجمه ترگمان]هدف اول باید ثبات نسبت های بدهی به تولید ناخالص داخلی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So will US property prices stabilise?
[ترجمه گوگل]بنابراین آیا قیمت املاک ایالات متحده تثبیت خواهد شد؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین آیا قیمت املاک آمریکا تثبیت خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If so, the trade surplus should stabilise in coming months.
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، مازاد تجاری باید در ماه های آینده تثبیت شود
[ترجمه ترگمان]اگر اینطور است، مازاد تجاری باید در ماه های آینده تثبیت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Overall, this fixation device was found to adequately stabilise the syndesmosis during healing.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، این دستگاه تثبیت کننده به اندازه کافی سندسموز را در طول بهبودی تثبیت می کند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، این دستگاه تثبیت به اندازه کافی برای تثبیت the در طول درمان پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Helps to stabilise mood swings, prevent ageing skin and reduce freckles.
[ترجمه گوگل]به تثبیت نوسانات خلقی، جلوگیری از پیری پوست و کاهش کک و مک کمک می کند
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا به تثبیت نوسانات روحی کمک می کند و از چروک شدن پوست جلوگیری می کند و کک و freckles را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make stable; become stable; maintain a given level (also stabilize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stabalize
✅️ اسم ( noun ) : stability / stabilization
✅️ صفت ( adjective ) : stable
✅️ قید ( adverb ) : stably
تثبیت ، پایدار کردن ، نگهداشتن

بپرس