stabilisation

جمله های نمونه

1. Some researchers are pursuing studies in soil stabilisation using cement, lime and bitumen.
[ترجمه گوگل]برخی از محققان در حال پیگیری مطالعاتی در زمینه تثبیت خاک با استفاده از سیمان، آهک و قیر هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از محققان در حال پی گیری مطالعات در زمینه تثبیت خاک با استفاده از سیمان، آهک و قیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Neither economic stabilisation, nor political calm, can realistically be achieved before the elections happen.
[ترجمه گوگل]نه ثبات اقتصادی و نه آرامش سیاسی را نمی توان پیش از برگزاری انتخابات به طور واقع بینانه به دست آورد
[ترجمه ترگمان]نه ثبات اقتصادی و نه آرامش سیاسی، نمی توان قبل از وقوع انتخابات به طور واقع بینانه به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A similar package of stabilisation, privatisation and deregulation policies was pioneered by Margaret Thatcher.
[ترجمه گوگل]بسته مشابهی از سیاست های ثبات، خصوصی سازی و مقررات زدایی توسط مارگارت تاچر پیشگام بود
[ترجمه ترگمان]بسته مشابهی از ثبات، خصوصی سازی و سیاست های مقررات زدایی توسط مارگارت تاچر پیشقدم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But currency stabilisation has been pushed to one side for another reason as well.
[ترجمه گوگل]اما تثبیت ارز به دلیل دیگری نیز به سمتی کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]اما ثبات پول به دلیل دیگری به یک سو کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stabilisation based on fiscal balance and monetary control is thus the sinequanon of a return to economic sanity.
[ترجمه گوگل]بنابراین، تثبیت بر اساس تعادل مالی و کنترل پولی، نتیجه بازگشت به سلامت اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]\" ثبات براساس تعادل مالی و کنترل پولی در نتیجه قدرت بازگشت به سلامت اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Commodity price stabilisation schemes appeared to be aimed at interfering with market forces, i. e. demand and supply.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد طرح های تثبیت قیمت کالاها با هدف تداخل با نیروهای بازار باشد ه تقاضا و عرضه
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که طرح های ثبات قیمت کالا با هدف تداخل با نیروهای بازار صورت گرفته است ای تقاضا و عرضه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is a well-known fact that exchange rate-based stabilisation programmes generally result in a widening in the current account deficit.
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت شناخته شده است که برنامه های تثبیت نرخ ارز به طور کلی منجر به افزایش کسری حساب جاری می شود
[ترجمه ترگمان]این یک حقیقت معروف است که برنامه های ثبات مبتنی بر نرخ ارز عموما منجر به گشاد شدن کسری حساب جاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The document proposes the stabilisation of carbon dioxide emissions by 2000 - a target which is likely to disappoint some.
[ترجمه گوگل]این سند تثبیت انتشار دی اکسید کربن را تا سال 2000 پیشنهاد می کند - هدفی که احتمالاً برخی را ناامید می کند
[ترجمه ترگمان]این سند ثبات انتشار کربن دی اکسید را تا سال ۲۰۰۰ پیشنهاد می کند - هدفی که احتمالا برخی را ناامید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stabilisation of prices turned out to be a precursor to broader economic recovery.
[ترجمه گوگل]ثابت شد که تثبیت قیمت ها پیش درآمدی برای بهبود اقتصادی گسترده تر است
[ترجمه ترگمان]ثبات قیمت ها به عنوان منادی بهبود اقتصادی وسیع تر تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But signs of stabilisation, combined with rallying equities and reduced volatility, have soothed investors'nerves.
[ترجمه گوگل]اما نشانه های ثبات، همراه با افزایش ارزش سهام و کاهش نوسانات، اعصاب سرمایه گذاران را آرام کرده است
[ترجمه ترگمان]اما نشانه های ثبات، همراه با تجمع برابری و کاهش نوسانات، اعصاب سرمایه گذاران را آرام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. EDELRID has been using a thermal stabilisation process for more than 20 years.
[ترجمه گوگل]EDELRID بیش از 20 سال است که از فرآیند تثبیت حرارتی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]EDELRID بیش از ۲۰ سال است که از یک فرآیند ثبات حرارتی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But that marks a stabilisation of sorts, with the deceleration in annual growth rates falling sharply.
[ترجمه گوگل]اما این یک نوع تثبیت است، با کاهش شدید نرخ رشد سالانه
[ترجمه ترگمان]اما این نشانه ای از ثبات هر گونه است و کاهش نرخ رشد سالانه به شدت کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A stabilisation agreement with the European Union has just come into force.
[ترجمه گوگل]توافقنامه ثبات با اتحادیه اروپا به تازگی اجرایی شده است
[ترجمه ترگمان]یک توافقنامه ثبات با اتحادیه اروپا به تازگی وارد عمل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Either a stabilisation of home prices or a further rise in newly created equity value available to US financial intermediaries would address this impediment to recovery.
[ترجمه گوگل]یا تثبیت قیمت مسکن یا افزایش بیشتر ارزش سهام تازه ایجاد شده در دسترس واسطه‌های مالی ایالات متحده، این مانع برای بهبود را برطرف می‌کند
[ترجمه ترگمان]یا تثبیت قیمت خانگی و یا افزایش بیشتر ارزش دارایی تازه ایجاد شده برای واسطه های مالی آمریکا این مانع را برای بازیابی خواهد پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• process of making or becoming stable (alternate spelling for stabilization)

پیشنهاد کاربران

hospital admission and stabilisation
پذیرش و بستری در بیمارستان
پایداری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stabalize
✅️ اسم ( noun ) : stability / stabilization
✅️ صفت ( adjective ) : stable
✅️ قید ( adverb ) : stably
ثابت
پایدار
- لرزش گیر
- تثبیت کننده
( image stabilisation = لرزش گیر تصویر - در دوربین های عکاسی و موبایل )
استوارکردن، ثابت کردن

بپرس