1. Anthony Stabile : Tommy no, You got it all wrong.
[ترجمه گوگل]آنتونی استابیل: تامی نه، همه چیز را اشتباه فهمیدی
[ترجمه ترگمان]\"تامی stabile\" - \"تامی\" نه، تو اشتباه کردی -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Organochlorine and triazole pesticide residues were stabile in processing of farm induce.
[ترجمه گوگل]بقایای سموم ارگانوکلر و تری آزول در فرآوری القای مزرعه پایدار بودند
[ترجمه ترگمان]باقی مانده های آفت کش و باقیمانده آفت کش ها در پردازش وسایل مزرعه مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It is shown that the stabile regions nearby bifurcation point have relations with the angle of bedding slop, the material of rock mass and the geometrical properties.
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که مناطق پایدار در نزدیکی نقطه دوشاخه با زاویه شیب بستر، ماده توده سنگ و خواص هندسی رابطه دارند
[ترجمه ترگمان]نشان داده شده است که مناطق stabile در نزدیکی نقطه bifurcation دارای روابط با زاویه شیب بس تر، مصالح توده سنگ و ویژگی های هندسی می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Stabile Output Power strengthens Lamp Lifespan and keep color temper coherence.
[ترجمه گوگل]توان خروجی پایدار طول عمر لامپ را تقویت می کند و انسجام رنگ را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]قدرت خروجی stabile طول عمر لامپ را تقویت می کند و ارتباط رنگی را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. How to keep the stabile and orderly state of traffic flow is an engineering problem.
[ترجمه گوگل]چگونگی حفظ وضعیت پایدار و منظم جریان ترافیک یک مشکل مهندسی است
[ترجمه ترگمان]چگونگی حفظ تعادل جریان ترافیک و منظم بودن جریان ترافیک یک مساله مهندسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Our company owns stabile fruit - production base and stabile vegetable - production base.
[ترجمه گوگل]شرکت ما دارای پایگاه تولید میوه پایدار و پایگاه تولید سبزی پایدار است
[ترجمه ترگمان]شرکت ما دارای پایگاه تولید میوه stabile و پایگاه تولیدی stabile است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Stabile output frequency without Hertzian waves.
[ترجمه گوگل]فرکانس خروجی پایدار بدون امواج هرتزی
[ترجمه ترگمان]فرکانس خروجی بدون موج بدون موج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The theory formula according stabile factor to calculate the stable factor of slope was gotten through deep-going research for slip factor.
[ترجمه گوگل]فرمول تئوری بر اساس ضریب پایداری برای محاسبه ضریب پایداری شیب از طریق تحقیقات عمیق برای ضریب لغزش به دست آمد
[ترجمه ترگمان]فرمول تیوری با توجه به فاکتور stabile برای محاسبه ضریب پایداری شیب از طریق تحقیقات عمیق برای فاکتور لغزش بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A real security enterprise can keep a relative stabile cash inflow and profit while arrange maturing liabilities.
[ترجمه گوگل]یک شرکت امنیتی واقعی می تواند جریان نقدی ورودی و سود نسبی را در حالی که بدهی های سررسید را تنظیم می کند، ثابت نگه دارد
[ترجمه ترگمان]یک شرکت امنیتی حقیقی می تواند جریان نقدینگی و سود نسبی را در حین ترتیب دادن تعهدات با بلوغ حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Those theories and technologies are stabile foundation for information integration.
[ترجمه گوگل]این تئوری ها و فناوری ها پایه های پایداری برای یکپارچه سازی اطلاعات هستند
[ترجمه ترگمان]این تئوری ها و فن آوری ها، پایه و اساس یکپارچه سازی اطلاعات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. When the initial power equals the critical power, a stabile spatial soliton is obtained, and generally the beam width takes periodical contraction or diffraction.
[ترجمه گوگل]هنگامی که توان اولیه برابر توان بحرانی باشد، یک سالیتون فضایی پایدار به دست می آید و به طور کلی عرض پرتو به انقباض یا پراش دوره ای نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که توان اولیه برابر با قدرت بحرانی است، یک سالیتون فضایی stabile بدست می آید، و عموما عرض پرتو دارای انقباض یا شکست دوره ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Making monetary policy has a key assumption which requires a stabile relationship between monetary aggregate and its determinants such as gross income, interest rate or inflation.
[ترجمه گوگل]اتخاذ سیاست پولی دارای یک فرض کلیدی است که مستلزم یک رابطه پایدار بین کل پولی و عوامل تعیین کننده آن مانند درآمد ناخالص، نرخ بهره یا تورم است
[ترجمه ترگمان]ایجاد سیاست پولی دارای یک فرض کلیدی است که به رابطه stabile بین جمع پولی و عوامل تعیین کننده آن همچون درآمد ناخالص، نرخ بهره یا تورم نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Function: Left Arm hold down The Arm, Make That swing Action is stabile.
[ترجمه گوگل]عملکرد: بازوی چپ بازو را نگه دارید، آن را بچرخانید عمل ثابت است
[ترجمه ترگمان]وظیفه: بازوی چپ بازو را پایین نگه دارید، و این حرکت را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The soil moisture content of bottom layer was higher than and central layer, stabile and abundance.
[ترجمه گوگل]رطوبت خاک لایه زیرین بالاتر از لایه مرکزی، پایدار و فراوان بود
[ترجمه ترگمان]مقدار رطوبت خاک در لایه پایین بالاتر از لایه مرکزی، stabile و فراوانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید