squinty

جمله های نمونه

1. Her eyes were squinty andflaring, as though about to dispense tissues through the nose.
[ترجمه گوگل]چشم‌هایش ریز و درخشنده بود، انگار می‌خواهد دستمال‌ها را از طریق بینی پخش کند
[ترجمه ترگمان]چشم هایش از حدقه بیرون زده بود، انگار می خواست از بینی بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't forget those little squinty eyes - they'll dominate the whole world with squinty eyes.
[ترجمه گوگل]آن چشمان کوچولو را فراموش نکنید - آنها با چشمان نازک بر تمام جهان مسلط خواهند شد
[ترجمه ترگمان]ان چشمان کوچک squinty را فراموش نکن - آن ها تمام جهان را با چشم squinty بر روی تمام جهان چیره خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was a fit-looking man of 80, with squinty brown eyes, a high voice, a sun-ripened Canadian smile.
[ترجمه گوگل]او مردی خوش اندام 80 ساله، با چشمان قهوه ای نازک، صدای بلند، لبخند کانادایی آفتاب گیر بود
[ترجمه ترگمان]او مردی پنجاه ساله بود با چشمانی قهوه ای روشن، با چشمان قهوه ای روشن و یک لبخند آفتابی کانادایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He looked with squinty eyes.
[ترجمه گوگل]با چشمای ریز نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با چشمان squinty به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Americans have attached great importance to the study of creative pedagogy, and Germany, France and Britain followed, pushing the research of creative model squinty.
[ترجمه گوگل]آمریکایی‌ها اهمیت زیادی برای مطالعه آموزش خلاق قائل شده‌اند و آلمان، فرانسه و بریتانیا به دنبال آن بودند و پژوهش‌های مدل خلاقانه را به شدت تحت فشار قرار دادند
[ترجمه ترگمان]آمریکایی ها اهمیت زیادی به مطالعه آموزش خلاقانه، و آلمان، فرانسه و بریتانیا داده اند و تحقیقات درباره مدل خلاق squinty را ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An alternative view of the matter is that the key variable is not the libidos of the politicians but the vigilance of the agencies, public and private, that keep a squinty eye on them.
[ترجمه گوگل]یک دیدگاه جایگزین این موضوع این است که متغیر کلیدی میل جنسی سیاستمداران نیست، بلکه هوشیاری سازمان‌های دولتی و خصوصی است که آنها را زیر نظر دارند
[ترجمه ترگمان]یک دیدگاه دیگر از این موضوع این است که متغیر کلیدی libidos سیاستمداران نیست، بلکه احتیاط آژانس های دولتی، عمومی و خصوصی است که مراقب آن ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's absolutely everywhere these days, and just about the only place you won't see the 32-year-old Oscar nominee/host's squinty, smirking face is on a milk carton.
[ترجمه گوگل]او این روزها کاملاً همه جا است، و تقریباً تنها جایی که چهره خندان و خندان نامزد 32 ساله اسکار را نخواهید دید، روی یک جعبه شیر است
[ترجمه ترگمان]او این روزها کاملا در همه جا حضور دارد، و فقط در مورد تنها جایی که شما نخواهید دید نامزد ۳۲ ساله جایزه اسکار، چهره پوزخند بر لب، در یک کارتن شیر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He looks at me in silence, nose scrunched up and eyes squinty, fingers squeezed hard around his peanut butter sandwich.
[ترجمه گوگل]او در سکوت به من نگاه می‌کند، بینی‌اش به هم ریخته و چشم‌های بریده‌شده، انگشتانش را به شدت دور ساندویچ کره‌ی بادام‌زمینی‌اش فشرده است
[ترجمه ترگمان]در سکوت به من نگاه می کند، بینی مچاله شده و چشمانش را مچاله می کند، انگشتانش دور ساندویچ کره بادام زمینی فشرده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Another example is the perception of narrow or even squinty eyes, especially when paired with prominent cheekbones. This is often considered a rugged or sexy trait in white men.
[ترجمه گوگل]مثال دیگر درک چشم‌های باریک یا حتی دراز است، به‌ویژه وقتی با گونه‌های برجسته جفت می‌شود این اغلب در مردان سفید پوست به عنوان یک ویژگی ناهموار یا سکسی در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]مثال دیگر، درک چشم های تنگ یا حتی squinty است، به خصوص وقتی که با استخوان گونه برجسته جفت می شوند این اغلب به عنوان یک ویژگی ناهموار یا سکسی در مردان سفید محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eastwood has directed — more than Scorsese, more even than Spielberg — so perhaps it's an accident of memory that his name first conjures up the impression of the squinty guy on a horse.
[ترجمه گوگل]ایستوود کارگردانی کرده است - بیشتر از اسکورسیزی، حتی بیشتر از اسپیلبرگ - بنابراین شاید این یک تصادف خاطره است که نام او برای اولین بار تصور یک مرد لاغر سوار بر اسب را تداعی می کند
[ترجمه ترگمان](جی بی بی ) - بیشتر از Scorsese، حتی بیشتر از Spielberg - - شاید یک تصادف حافظه باشد که نام او اولین بار تاثیر مرد squinty بر روی اسب را تداعی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Eastwood has directed – more than Martin Scorsese, more even than Steve Spielberg – so perhaps it's an accident of memory that his name first conjures up the impression of the squinty guy on a horse.
[ترجمه گوگل]ایستوود کارگردانی کرده است - بیشتر از مارتین اسکورسیزی، حتی بیشتر از استیو اسپیلبرگ - بنابراین شاید این یک تصادف خاطره است که نام او برای اولین بار تصور یک مرد لاغر روی اسب را تداعی می کند
[ترجمه ترگمان]\" بی جی \" بیشتر از مارتین اسکورسیزی بازی می کند، حتی بیشتر از استیو Spielberg - پس شاید به خاطر داشته باشد که نام او اولین بار تاثیر فردی بر روی اسب را در ذهن تداعی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• askance, sideways

پیشنهاد کاربران

with eyes partially closed so that only a small horizontal line of the eye
can be seen
partly closed or seeming to be partly closed
نیمه باز
To look with the eyes partly closed, as in bright sunlight.
با چشمان نیمه باز نگاه کردن
( used especially of glances ) directed to one side with or as if with doubt or suspicion or envy
چپ چپ نگاه کردن

بپرس