squinting


(دستور زبان - به ویژه قید) دو سویه (مثلا واژه ی often در این جمله: those who lie often are found out)

جمله های نمونه

1. She was squinting through the keyhole.
[ترجمه گوگل]از سوراخ کلید چشمک می زد
[ترجمه ترگمان]او با دقت به سوراخ کلید نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stop squinting at the screen - put your glasses on.
[ترجمه مسعود] با چشم نیمه بسته - تنگ - به صفحه نگاه نکن، عینک بزن!
|
[ترجمه گوگل]چشمک زدن به صفحه را متوقف کنید - عینک خود را به چشم بزنید
[ترجمه ترگمان]از گوشه چشم نگاه کردن به صفحه را رها کنید - عینک خود را بر روی آن قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A squinting eye can be corrected by surgery.
[ترجمه گوگل]تنگی چشم را می توان با جراحی اصلاح کرد
[ترجمه ترگمان]یک چشم نیمه بسته می تواند با عمل جراحی اصلاح شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He raised himself on his elbows, squinting into the sun.
[ترجمه گوگل]خودش را روی آرنج‌هایش بلند کرد و به سمت خورشید چشم دوخت
[ترجمه ترگمان]خود را روی آرنج هایش بالا برد و با دقت به خورشید چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's always squinting at my female secretary as we talked about our business.
[ترجمه گوگل]او همیشه به منشی زن من نگاه می کند که ما در مورد کار خود صحبت می کنیم
[ترجمه ترگمان]او همیشه با دقت به منشی زن من نگاه می کند، همان طور که درباره کار خودمان صحبت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Squinting against the flattening sun, his eyes were crinkled at the corners like the most flexible leather.
[ترجمه گوگل]چشمانش در برابر آفتاب صاف چروکیده شده بود و مانند انعطاف پذیرترین چرم در گوشه ها چروک شده بود
[ترجمه ترگمان]چشم هایش را تنگ کرده بود و به خورشید صاف خیره شده بود، چشم هایش مثل چرم انعطاف پذیر می درخشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I checked the clock, squinting through bleary eyes.
[ترجمه گوگل]ساعت را چک کردم و از چشمان تار خم شدم
[ترجمه ترگمان]من ساعت را چک کردم و با چشم های خواب آلود ساعت را نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's like he's squinting down the sights of a rifle at me.
[ترجمه گوگل]مثل این است که او از مناظر یک تفنگ به سمت من چشمک می زند
[ترجمه ترگمان]انگار با دقت به منظره یک تفنگ روی من نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Squinting again along the left of the nose I suddenly realised that his head had become completely transparent!
[ترجمه گوگل]دوباره در امتداد سمت چپ بینی چشمک زد و ناگهان متوجه شدم که سرش کاملا شفاف شده است!
[ترجمه ترگمان]وقتی از چپ بینی به چپ نگاه کردم ناگهان متوجه شدم که سرش کاملا شفاف شده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We stood squinting into the camera, annoyed at the interruption but too polite to say so.
[ترجمه گوگل]ایستاده بودیم و به دوربین خیره می‌شدیم، از وقفه عصبانی بودیم اما خیلی مؤدبانه بودیم که این حرف را بزنیم
[ترجمه ترگمان]ما با دقت به دوربین نگاه کردیم، از این وقفه ناراحت شدم، اما خیلی مودبانه بود که این را بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She screwed her own eyes up, squinting through the glare of sunlight on the window and the maze of display shelves.
[ترجمه گوگل]او چشمانش را به هم زد و از میان تابش نور خورشید روی پنجره و پیچ و خم قفسه های نمایشگر خیره شد
[ترجمه ترگمان]چشم هایش را تنگ کرد و با دقت به نور آفتاب روی پنجره و قفسه های ویترین مغازه ها نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Squinting into the sunset, one could see the outline of the Statue of Liberty.
[ترجمه گوگل]با خیره شدن به غروب خورشید، می توان طرح کلی مجسمه آزادی را دید
[ترجمه ترگمان]چشم ها را نیمه بسته کرد تا به غروب آفتاب نگاه کند، می توانست طرح کلی مجسمه آزادی را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His squinting eyes slithered and shifted like mercury on a plate.
[ترجمه گوگل]چشم‌های دوخته‌اش می‌لغزید و مثل جیوه روی بشقاب جابه‌جا می‌شد
[ترجمه ترگمان]چشم های تنگ شده او مثل جیوه روی بشقاب خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Spider faded out, squinting past the windshield as some guy approached the car.
[ترجمه گوگل]وقتی مردی به ماشین نزدیک شد، عنکبوت محو شد و از جلوی شیشه جلو چشم دوخت
[ترجمه ترگمان]عنکبوت ناپدید شد و وقتی کسی به اتومبیل نزدیک شد با دقت به جلو اتومبیل نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. By moving her head about and squinting through gaps in the foliage she could just follow his actions.
[ترجمه گوگل]با حرکت دادن سرش به اطراف و چشم دوختن از میان شکاف های شاخ و برگ، فقط می توانست کارهای او را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]با تکان دادن سرش به اطراف و چپ کردن از میان شاخ و برگ درختان، می توانست حرکات او را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

Look at someone or something with one or both eyes partly closed in an attempt to see more clearly or as a reaction to strong light.
با یک یا هر دو چشم نیمه بسته به کسی یا چیزی نگاه کردن برای دیدن واضح تر یا به عنون واکنش به نور شدید ( چشم های کورمکوری )
...
[مشاهده متن کامل]

have eyes that look in different directions.
لوچ، قلوچ.

با دقت نگاه کردن. ( تنگ کردن چشم ها برای با دقت دیدن )
چشمک زن
لوچ - چپ چپ نگاه کردن

بپرس