squeezing


معنی: ضغطه

جمله های نمونه

1. heavy taxes were squeezing the farmers
مالیات های سنگین کشاورزان را تحت فشار قرار داده بود.

2. She had a hard time squeezing out.
[ترجمه گوگل]او به سختی بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]او سخت به او فشار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government is squeezing the railways' investment budget.
[ترجمه گوگل]دولت بودجه سرمایه گذاری راه آهن را تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]دولت بودجه سرمایه گذاری راه آهن را تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "I know," she said, squeezing his hand gently.
[ترجمه گوگل]دست او را به آرامی فشرد و گفت: می دانم
[ترجمه ترگمان]او با ملایمت دست او را فشرد و گفت: \" من می دانم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We were drying our clothes by squeezing.
[ترجمه گوگل]لباس هایمان را با فشردن خشک می کردیم
[ترجمه ترگمان]داشتیم clothes رو با فشار خشک می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Supermarkets are squeezing out small shops.
[ترجمه گوگل]سوپرمارکت ها مغازه های کوچک را از بین می برند
[ترجمه ترگمان]سوپرمارکت ها فروشگاه های کوچک را فشار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fashion gurus dictate crazy ideas such as squeezing oversized bodies into tight trousers.
[ترجمه گوگل]مربیان مد ایده های دیوانه کننده ای مانند فشردن اندام های بزرگ در شلوارهای تنگ را دیکته می کنند
[ترجمه ترگمان]راهنماهای مد ایده های جنون آمیز مانند فشار دادن اجسام اندازه بزرگ به شلوار تنگ را دیکته می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Squeezing his trembling lips shut, he stared straight ahead.
[ترجمه گوگل]با فشردن لب های لرزانش، مستقیم به جلو خیره شد
[ترجمه ترگمان]دست لرزانش را فشرد و مستقیم به جلو خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This effect was accentuated by a squeezing of differentials, especially in large manufacturing firms.
[ترجمه گوگل]این اثر با فشردن دیفرانسیل ها، به ویژه در شرکت های تولیدی بزرگ، تشدید شد
[ترجمه ترگمان]این اثر با فشار differentials، به خصوص در شرکت های تولیدی بزرگ، مورد تاکید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This time he was squeezing the bedhead.
[ترجمه گوگل]این بار سر تخت را فشار می داد
[ترجمه ترگمان]این بار تخت خواب را به هم فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It took all the strength of Perdita's frantically squeezing legs to stop her ducking out.
[ترجمه گوگل]تمام قدرت پاهای پردیتا که دیوانه وار فشار می آوردند تا مانع از بیرون آمدن او شود
[ترجمه ترگمان]همه نیروی Perdita دیوانه وار پاهایش را فشار می داد تا او را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His arm went around her, squeezing gently, a reassuring, comforting gesture.
[ترجمه گوگل]دستش دور او چرخید، به آرامی فشرد، حرکتی اطمینان بخش و آرامش بخش
[ترجمه ترگمان]دستش را دور او حلقه کرد، به آرامی او را فشرد، یک ژست دلگرم کننده و آرامش بخش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their silence gripped him like a huge fist squeezing out the truth.
[ترجمه گوگل]سکوت آنها مانند مشتی بزرگ که حقیقت را می فشارد او را فراگرفت
[ترجمه ترگمان]سکوت آن ها او را مثل یک مشت بزرگ به هم فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Shannon lay back against the pillows, squeezing her eyes tight shut, as though that could block out the awful truth.
[ترجمه گوگل]شانون به پشت روی بالش دراز کشیده بود و چشمانش را محکم می‌فشرد، انگار که می‌تواند جلوی حقیقت وحشتناک را بگیرد
[ترجمه ترگمان]شانون به بالش ها تکیه داد، چشمانش را تنگ بسته بود، انگار که می توانست حقیقت وحشتناک را بفهمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Continuing monetary tightness is squeezing property speculators.
[ترجمه گوگل]ادامه تنگنای پولی، سفته بازان املاک را تحت فشار قرار داده است
[ترجمه ترگمان]ادامه فشار مالی، محتکران دارایی را فشار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضغطه (اسم)
compression, shock, pressure, bruise, squeezing, compressing, contusion, forcing, trauma, pressuring

تخصصی

[نساجی] چلاندن - فشردن
[ریاضیات] فشردن، فشار

انگلیسی به انگلیسی

• act of applying pressure; act of extracting by means of pressure

پیشنهاد کاربران

در حیطه تونل سازی و ژئوتکنیک به معنای فشارنده یا لهیده می باشد.
فشاردادن
مواجهه
چلاندگی ( در فیزیک کوانتوم )

بپرس