squeamish

/ˈskwiːmɪʃ//ˈskwiːmɪʃ/

معنی: سخت گیر، بی میل، باحیا، نازک نارنجی، استفراغی
معانی دیگر: (کسی که مزاجش زود به هم می خورد یا زود دچار تهوع می شود) نازک نارنجی، زودهراش، زود دل آشوب، زودبیزار، زیاده حساس، مو از ماست کش، ایرادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: squeamishly (adv.), squeamishness (n.)
(1) تعریف: nauseated, or tending to be easily nauseated or disgusted; queasy.
مترادف: qualmish, queasy
مشابه: delicate, nauseous, sickly

- The sight of the gaping wound made him squeamish.
[ترجمه گوگل] دیدن زخم شکافی او را خفه کرد
[ترجمه ترگمان] دیدن زخم دهان باز او را squeamish می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: overly dainty or fastidious.
مترادف: dainty, fastidious, mincing, prim, proper
مشابه: finicky, fussy, persnickety

(3) تعریف: too easily shocked or offended in matters of morality or principles.
مترادف: holier-than-thou, priggish, prudish, strait-laced
مشابه: conservative, fastidious, fuddy-duddy, puritanical, sanctimonious, self-righteous

جمله های نمونه

1. to make squeamish
دچار حالت تهوع یا انزجار کردن

2. She's really squeamish and can't stand the sight of blood.
[ترجمه علي انديشمند] او واقعا حالش از دیدن خون به هم مَی خورد.
|
[ترجمه گوگل]او واقعاً ژولیده است و نمی تواند دیدن خون را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]او واقعا نازک نارنجی است و نمی تواند منظره خون را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many cooks are squeamish about putting live shellfish into boiling water.
[ترجمه علي انديشمند] بسیاری از آشپزها حالشان از قرار دادن ماهی به صورت زنده در آب جوش ، به هم مَی خورد.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از آشپزها در مورد قرار دادن صدف های زنده در آب در حال جوش بداخلاق هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آشپز در مورد قرار دادن صدف زنده در آب حساس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His new novel is not for the squeamish .
[ترجمه گوگل]رمان جدید او برای آدم های نازک نیست
[ترجمه ترگمان]رمان جدید او این squeamish نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am not squeamish about blood.
[ترجمه گوگل]من در مورد خون شرمنده نیستم
[ترجمه ترگمان]من در مورد خون دست و پا چلفتی نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's no time to feel squeamish.
[ترجمه گوگل]زمانی برای احساس خفگی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]وقتی برای این کار دست و پا چلفتی بودن وقت نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is not for the squeamish, but equally it is not for the merely despairing.
[ترجمه گوگل]این برای افراد ژولیده نیست، اما به همان اندازه برای افراد ناامید نیست
[ترجمه ترگمان]این نازک نارنجی نیست، بلکه به همین اندازه هم نومید کننده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For the squeamish, there was the lobbyists' card game.
[ترجمه گوگل]برای افراد بداخلاق، بازی ورق لابی ها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]برای the، بازی lobbyists در کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He doesn't consider himself squeamish.
[ترجمه گوگل]او خود را خسیس نمی داند
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو نازک نارنجی حساب نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even if the squat toilet leaves you squeamish, you might prefer it to communal facilities like the ones at the Roman site of Ostia Antica.
[ترجمه گوگل]حتی اگر توالت چمباتمه‌ای شما را بداخلاق می‌کند، ممکن است آن را به امکانات عمومی مانند مواردی که در سایت رومی Ostia Antica قرار دارد ترجیح دهید
[ترجمه ترگمان]حتی اگر دستشویی هم برایتان بد باشد، ممکن است آن را به امکانات اشتراکی مانند آن هایی که در سایت رومن of Antica قرار دارند، ترجیح دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Got your period?If you're squeamish but homy, leave the tampon in and let him give you an orgasm using his fingers on your clitoris.
[ترجمه گوگل]پریود شده‌اید؟ اگر خشمگین هستید اما دوست‌داشتنی هستید، تامپون را بگذارید و اجازه دهید با انگشتانش روی کلیتوریس به شما ارگاسم بدهد
[ترجمه ترگمان]پریود شدی؟ اگر شما نازک نارنجی هستید، اما homy، نواربهداشتی را بگذارید داخل و بگذارید به شما یک ارضا ارگاسم نزدیک کند که از انگشتانش استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm terribly squeamish. I can't bear gory films.
[ترجمه گوگل]من به طرز وحشتناکی خنگ هستم من نمی توانم فیلم های تلخ را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]من به شدت نازک نارنجی هستم من نمی تونم فیلم gory تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This movie is not for the squeamish.
[ترجمه گوگل]این فیلم برای آدم های نازک نیست
[ترجمه ترگمان]این فیلم برای این squeamish نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Europeans are squeamish about warfare and armies.
[ترجمه گوگل]اروپایی ها در مورد جنگ و ارتش بداخلاق هستند
[ترجمه ترگمان]اروپائیان در مورد جنگ و ارتش نازک نارنجی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some Asian countries are squeamish about the effect of non-traditional security on their sovereignty. They should swallow hard.
[ترجمه گوگل]برخی از کشورهای آسیایی در مورد تأثیر امنیت غیرسنتی بر حاکمیت خود سختگیر هستند آنها باید به سختی قورت دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشورهای آسیایی در مورد تاثیر امنیت غیر سنتی بر حق حاکمیت خود نازک نارنجی هستند آن ها باید به سختی قورت دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت گیر (صفت)
hard, difficult, astringent, strict, stern, demanding, intransigent, exacting, squeamish, severe, fastidious, hard and fast, hard-bitten, hard-handed, unrelenting, priggish

بی میل (صفت)
stomachy, squeamish, loathsome, disinclined, reluctant, unwilling, resentful, listless

باحیا (صفت)
modest, squeamish

نازک نارنجی (صفت)
touchy, squeamish, thin-skinned

استفراغی (صفت)
squeamish

انگلیسی به انگلیسی

• prudish, prim, easily shocked; fastidious; easily nauseated
if you are squeamish, you are easily upset by unpleasant sights or situations.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Easily upset or disturbed by unpleasant sights or situations 🤢
🔍 مترادف: Nauseated
✅ مثال: She felt squeamish at the sight of the blood during the medical procedure.
نازک نارنجی
I'm not sqeamish
من نازک نارنجی نیستم.
زودرنج، زود دل‎ بهم‎ خور، سخت‎گیر
نازک نارنجی
easily made to feel sick or disgusting
کسی که خیلی زود از چیزی حالش بهم می خورد.
آدم بد دل
adjective
[more squeamish; most squeamish]
1 a : afraid to deal with or do things that might hurt or offend people — often used in negative statements
◀️Journalists can't be squeamish
◀️My parents are not squeamish about talking about sex
...
[مشاهده متن کامل]

◀️As a supervisor, you can't be squeamish about firing people
b : having an unpleasantly nervous or doubtful feeling
◀️I used to be squeamish about eating raw fish
2 : easily shocked, offended, or disgusted by unpleasant things
◀️I'm too squeamish to watch horror movies
3 : having a sick feeling in the stomach : suffering from nausea
◀️She gets squeamish [=queasy] at the sight of blood
the squeamish
: squeamish people : people who are easily shocked or offended by unpleasant things
◀️The movie is not for the squeamish
دل نازک - نازک نارنجی - حساس و زود تأثیر ( در برابر دیدن و روبرو شدن با صحنه های دلخراش یا ترسناک و یا روبرو شدن با شرایط بغرنج )
◀️ I remember this scene from when I was much younger and more squeamish 😂. Her ripping her glued lips open stuck with me for some reason

چندش، تهوع آور
با توجه به دیکشنری آکسفورد:
صفتی است برای افرادی که با دیدن یک صحنه ناگوار حالشون بد میشه و ناراحت میشوند مخصوصا با دیدن خون
دل نازک

بپرس