squarish

/ˈskweərɪʃ//ˈskweərɪʃ/

معنی: تقریبا مربع، تاحدی چهارگوش
معانی دیگر: شبیه تر به چهار گوش تا به دایره

جمله های نمونه

1. The afternoon light was in her squarish face.
[ترجمه گوگل]نور بعدازظهر در چهره مایل به رنگ او بود
[ترجمه ترگمان]نور بعد از ظهر در چهره squarish دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A low, squarish object covered by a dust sheet caught his eye and he cautiously headed towards it.
[ترجمه گوگل]شیء کم ارتفاع و مایل به رنگی که توسط یک ورقه گرد و غبار پوشانده شده بود توجه او را جلب کرد و با احتیاط به سمت آن حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]یک شی کوچک مربع شکلی با لایه ای از گرد و غبار پوشیده شده بود که چشم او را گرفته بود و با احتیاط به سوی آن می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Staff Room had a squarish bay-window which looked out on the grass where we played.
[ترجمه گوگل]اتاق کارکنان دارای یک پنجره مربع شکل بود که روی چمن جایی که ما بازی می کردیم، نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]اتاق ستاد یک پنجره مربع شکلی داشت که از روی علف ها که در آن بازی می کردیم دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The squarish wings, as opposed to the swept, triangular variety, suggests A-10s or 37 fighter-trainers.
[ترجمه گوگل]بال‌های مربع شکل، برخلاف انواع مثلثی شکل، A-10 یا 37 جنگنده-آموزنده را پیشنهاد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بال های squarish، همانطور که با مجموعه شسته و دار مثلثی مخالف است، نشان می دهد که A - ۱۰ یا ۳۷ - مربی - مربی - را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The lights were located on the undersides of squarish wings, Mitch says.
[ترجمه گوگل]میچ می گوید که چراغ ها در قسمت های زیرین بال های مربعی قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]میچ می گوید که این نورها در the بال های squarish قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its long, low-slung body with squarish sides is a throwback to the Lincoln Continentals of the 1960s.
[ترجمه گوگل]بدنه بلند و کم ارتفاع آن با اضلاع مایل به رنگ، بازگشتی به Lincoln Continentals دهه 1960 است
[ترجمه ترگمان]بدنه بلند و low با پهلوهای squarish یک بازگشت به the لینکلن در دهه ۱۹۶۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The first shock was that the squarish, businesslike clothing concealed the body of a much younger, fitter man.
[ترجمه گوگل]اولین شوک این بود که لباس‌های مربعی و تجاری، بدن مردی جوان‌تر و خوش اندام را پنهان می‌کرد
[ترجمه ترگمان]اولین شوک این بود که squarish با لباس رسمی، بدن یک مرد بسیار جوان تر را پنهان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her face is bloated and squarish.
[ترجمه گوگل]صورتش پف کرده و مات شده است
[ترجمه ترگمان]صورت او پف کرده و مربع شکلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Where the iMac is squarish and silver, the XPS One is all black and rectangular, with speakers attached to the sides and a wide glass base.
[ترجمه گوگل]در جایی که iMac مربعی و نقره‌ای است، XPS One تماماً مشکی و مستطیلی است، با بلندگوهای متصل به طرفین و یک پایه شیشه‌ای عریض
[ترجمه ترگمان]در جایی که the squarish و نقره ای است، XPS یکی از همه سیاه و مستطیلی است، با speakers که به کناره ها و یک پایه شیشه ای گسترده متصل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His face was squarish with a high forehead heavy jaw and broad nose.
[ترجمه گوگل]صورتش مایل به رنگ با فک سنگین پیشانی بلند و بینی پهن بود
[ترجمه ترگمان]صورتش با پیشانی بلند و بینی پهن مربع شکلی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This one was too squarish.
[ترجمه گوگل]این یکی خیلی ژولیده بود
[ترجمه ترگمان]این یکی خیلی مربع وسعت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As far as possible the enclosure commissioners formed square or squarish fields.
[ترجمه گوگل]تا آنجا که ممکن بود، کمیسران محوطه، زمین های مربعی یا مربعی شکل می دادند
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که امکان داشت، ماموران بسته میدان های مربعی یا squarish تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He assured me that they would clip together and three or four would make a squarish circle around my waist.
[ترجمه گوگل]او به من اطمینان داد که آنها به هم می بندند و سه چهار تا دور کمرم یک دایره مربع شکل می دهند
[ترجمه ترگمان]او به من اطمینان داد که آن ها با هم clip و سه تا چهار تا دور کمر من جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The scenery is great (except for a temple in full view), the air is great, the house is squarish and most of my stuff is almost organised.
[ترجمه گوگل]مناظر عالی است (به جز یک معبد در نمای کامل)، هوا عالی است، خانه مایل است و بیشتر وسایل من تقریباً مرتب است
[ترجمه ترگمان]منظره عالی است (به جز یک معبد در نمای کامل)، هوا عالی است، خانه squarish است و بیشتر کاره ای من تقریبا سازماندهی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقریبا مربع (صفت)
squarish

تا حدی چهارگوش (صفت)
squarish

انگلیسی به انگلیسی

• overly square, inclined towards squareness

پیشنهاد کاربران

بپرس