square the circle


1- (در هندسه ی اقلیدسی غیر ممکن است) دایره را تربیع کردن 2- کار ظاهرا غیر ممکن را انجام دادن، به کار غیر ممکن پرداختن

جمله های نمونه

1. "Nirvana" squared the circle by making a record that was both superb pop and rock music at the same time.
[ترجمه گوگل]"نیروانا" دایره را با ساختن رکوردی که هم موسیقی پاپ و هم موسیقی راک عالی بود، مربع کرد
[ترجمه ترگمان]\"نیروانا\" دایره را با ساختن رکوردی که هم موسیقی پاپ و هم موسیقی راک در همان زمان بود، تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has squared the circle of keeping the City happy and doing something to improve business cash flow.
[ترجمه گوگل]او دایره شاد نگه داشتن شهر و انجام کاری برای بهبود جریان نقدینگی کسب و کار را مربع کرده است
[ترجمه ترگمان]او دایره نگاه داشتن شهر را خوشحال کرده و کاری انجام می دهد تا جریان نقدینگی کسب وکار را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Britain, ever the Atlanticist, tried to square the circle, and usually failed.
[ترجمه گوگل]بریتانیا، همیشه آتلانتیک، سعی کرد دایره را مربع کند، و معمولاً شکست می خورد
[ترجمه ترگمان]بریتانیا، که همیشه the بود، سعی کرد که دایره را مربع کند، و معمولا شکست خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The only way of squaring the circle to Moscow's satisfaction would be to send in troops.
[ترجمه گوگل]تنها راه مربع کردن دایره برای رضایت مسکو، اعزام نیرو خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تنها راه مقابله با رضایت مردم به مسکو این بود که افراد قشون را به مسکو بفرستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is easier to square the circle than to get round a mathematician.
[ترجمه گوگل]مربع کردن دایره آسان تر از دور زدن یک ریاضیدان است
[ترجمه ترگمان]مربع کردن دایره آسان تر از گرفتن یک ریاضیدان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How can businesses square the circle, encouraging risk taking but avoiding recklessness?
[ترجمه گوگل]چگونه کسب و کارها می توانند دایره را مربع کنند و ریسک پذیری را تشویق کنند اما از بی احتیاطی اجتناب کنند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه شرکت ها می توانند دایره را میدان دهند و خطر گرفتن و اجتناب از بی احتیاطی را تشویق کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Square the circle ; square the wood with a file.
[ترجمه گوگل]مربع دایره؛ با سوهان چوب را مربع کنید
[ترجمه ترگمان]میدان را میدان بدهید؛ با یک سوهان چوب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Politicians in London and beyond are struggling to square the circle.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران در لندن و فراتر از آن در تلاش هستند تا دایره را مربع کنند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران در لندن و فراتر از آن در تلاشند تا دایره را مرتب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On his last point, Labour has manifestly failed to square the circle.
[ترجمه گوگل]در مورد آخرین نکته، حزب کارگر آشکارا در مربع کردن دایره شکست خورده است
[ترجمه ترگمان]در آخرین مرحله او، حذب نیروی کار به وضوح نتوانسته است دایره را میدان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two hours into our conversation, I'm still trying to square the circle of Mr.
[ترجمه گوگل]دو ساعت از مکالمه ما گذشته است، من هنوز در تلاش هستم دایره آقای را مربع کنم
[ترجمه ترگمان]دو ساعت به مکالمه مان ادامه می دهم، من هنوز سعی می کنم دایره آقای کازوبن را در نظر بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make a circle into a square, try to do the impossible

پیشنهاد کاربران

تربیع دایره ( ساختن مربعی با مساحت یک دایره در تعداد متناهی با استفاده از خط کش وپرگار. )
تلاش برای رسیدن به چیزی شگرف وغیرممکن.
Squaring the circle : an alchemical glyph of the 17th century representing the creation of philosopher's stone.
...
[مشاهده متن کامل]

تربیع دایره ( ساختن مربعی با مساحت دایره در تعداد متناهی ) ورسیدن به چیزی شگرف وغیر ممکن: یک نماد کیمیاگری از قرن هفدهم نشانی از پیدایش سنگ جادوست.
شاهی.

تربیع دایره ( ساختن مربعی با مساحت یک دایره در تعداد متناهی با استفاده از خط کش وپرگار. )
تلاش برای رسیدن به چیزی شگرف وغیرممکن.
Squaring the circle : an alchemical glyph of the 17th century representing the creation of philosopher's stone.
...
[مشاهده متن کامل]

تربیع دایره ( ساختن مربعی با مساحت دایره در تعداد متناهی ) ورسیدن به چیزی شگرف وغیر ممکن: یک نماد کیمیاگری از قرن هفدهم نشانی از پیدایش سنگ جادوست.

ناممکن را ممکن کردن، شتر را از سوراخ سوزن رد کردن، شاخ غول را شکستن

بپرس