🔸 معادل فارسی: 
مستقیم روبه رو / رو در رو / بی واسطه / بی پرده
در زبان محاوره ای:
صاف و پوست کنده / مستقیم توی صورت / بی پرده و رک
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( موقعیت – فیزیکی ) :
توصیف حالتی که چیزی یا کسی دقیقاً روبه روی چیزی یا کسی دیگه قرار گرفته باشه
مثال: He stood square on to the camera.
صاف روبه روی دوربین ایستاده بود.
2. ( رفتاری – ارتباطی ) :
بیان برخورد یا مواجهه ی مستقیم، بدون پیچوندن یا طفره رفتن
مثال: She looked him square on and told the truth.
صاف توی صورتش نگاه کرد و حقیقت رو گفت.
3. ( ورزشی – فنی ) :
در ورزش هایی مثل بوکس یا فوتبال، اشاره به حالتی که بدن یا حرکت به صورت مستقیم و روبه رو انجام می شه
مثال: The defender faced the striker square on.
مدافع مستقیم روبه روی مهاجم ایستاد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
head - on – directly – face - to - face – straight – bluntly – openly 
مستقیم روبه رو / رو در رو / بی واسطه / بی پرده
در زبان محاوره ای:
صاف و پوست کنده / مستقیم توی صورت / بی پرده و رک
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( موقعیت – فیزیکی ) :
توصیف حالتی که چیزی یا کسی دقیقاً روبه روی چیزی یا کسی دیگه قرار گرفته باشه
مثال: He stood square on to the camera.
صاف روبه روی دوربین ایستاده بود.
2. ( رفتاری – ارتباطی ) :
بیان برخورد یا مواجهه ی مستقیم، بدون پیچوندن یا طفره رفتن
مثال: She looked him square on and told the truth.
صاف توی صورتش نگاه کرد و حقیقت رو گفت.
3. ( ورزشی – فنی ) :
در ورزش هایی مثل بوکس یا فوتبال، اشاره به حالتی که بدن یا حرکت به صورت مستقیم و روبه رو انجام می شه
مثال: The defender faced the striker square on.
مدافع مستقیم روبه روی مهاجم ایستاد.
________________________________________
🔸 مترادف ها: