squamous


معنی: فلس دار، فلسی، پولک پولک
معانی دیگر: پوشیده از فلس یا پولک یا سخت پوستک، پولکی، پولک پوش، فلس پوش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: squamously (adv.)
• : تعریف: resembling, composed of, or covered with scales.

جمله های نمونه

1. For squamous cell carcinomas of the oesophagus, histological differentiation grade has no significant effect on survival.
[ترجمه گوگل]برای کارسینوم سلول سنگفرشی مری، درجه تمایز بافت شناسی تأثیر قابل توجهی بر بقا ندارد
[ترجمه ترگمان]برای carcinomas سلولی squamous، نمره تمایز بافتی، تاثیر قابل توجهی روی بقا ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Premalignant and malignant squamous lesions of the cervix.
[ترجمه گوگل]ضایعات سنگفرشی پیش بدخیم و بدخیم دهانه رحم
[ترجمه ترگمان]جراحت های شدید و بدخیم روی گردنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mucosal epithelium of rectum transforms into stratified squamous epithelium abruptly at the end of the rectum. The boundary line between rectum and cloaca was very distinct.
[ترجمه گوگل]اپیتلیوم مخاطی راست روده به طور ناگهانی در انتهای رکتوم به اپیتلیوم سنگفرشی طبقه بندی شده تبدیل می شود خط مرزی بین رکتوم و کلواکا بسیار متمایز بود
[ترجمه ترگمان]بافت پوششی راست روده، به طور ناگهانی در انتهای راست روده، به طور ناگهانی به بافت پوششی ضخیم تبدیل می شود خط مرزی میان راست روده و مقعد بسیار متمایز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To investigate histological distribution of atypical squamous cells of undetermined significance(ASCUS) in cervix diagnosed by using thin prep cytologic test(TPCT).
[ترجمه گوگل]هدف بررسی توزیع بافت‌شناسی سلول‌های سنگفرشی آتیپیک با اهمیت نامشخص (ASCUS) در دهانه رحم که با استفاده از آزمایش سیتولوژیک نازک (TPCT) تشخیص داده شده است
[ترجمه ترگمان]هدف برای بررسی توزیع histological سلول های squamous غیر معمول of مشخص (ASCUS)در رحم تشخیص داده با استفاده از آزمون thin cytologic (TPCT)تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A case of primary squamous cell carcinoma of the renal pelvis and ipisilateral ureter is reported.
[ترجمه گوگل]یک مورد کارسینوم سلول سنگفرشی اولیه لگن کلیه و حالب همان طرف گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]یک مورد از carcinoma سلول squamous اولیه لگن renal و ipisilateral ureter گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods: A human well differentiated cervical squamous cell carcinoma derived from a surgical specimen was transplanted in the subcutis of nude mice.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: یک کارسینوم سلول سنگفرشی دهانه رحم که به خوبی تمایز یافته بود، مشتق شده از یک نمونه جراحی در زیر پوست موش‌های برهنه پیوند شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: یک human سلول گردنی به خوبی متمایز از یک نمونه جراحی که از یک نمونه جراحی گرفته شده بود، در the موش برهنه پیوند زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Immunohistochemically, the spindle squamous cell carcinoma was lack of differentiation of the neuroendocrine carcinoma.
[ترجمه گوگل]از نظر ایمونوهیستوشیمی، کارسینوم سلول سنگفرشی دوکی عدم تمایز کارسینوم عصبی غدد درون ریز بود
[ترجمه ترگمان]Immunohistochemically سلول spindle دوکی شکلی نبود که از the neuroendocrine استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Endoscopic views of an ulcerated mid - esophageal squamous cell carcinoma causing lumenal stenosis are seen.
[ترجمه گوگل]نماهای آندوسکوپی از کارسینوم سلول سنگفرشی میانی مری زخمی که باعث تنگی لومنال می شود دیده می شود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه endoscopic از زخم carcinoma سلول squamous esophageal - منجر به seen lumenal می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is a squamous cell carcinoma of the lung.
[ترجمه گوگل]این یک کارسینوم سلول سنگفرشی ریه است
[ترجمه ترگمان]این یک carcinoma سلولی squamous از ریه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I have seen cats with squamous cell carcinoma lose the pigment in the nasal planum as an early sign.
[ترجمه گوگل]من گربه‌هایی را دیده‌ام که به کارسینوم سلول سنگفرشی، رنگدانه‌های پلانوم بینی را به عنوان یک علامت اولیه از دست می‌دهند
[ترجمه ترگمان]من گربه ها را با carcinoma سلولی squamous دیده ام که رنگدانه های بینی را به عنوان نشانه اولیه از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These results suggested that EBV infection of oral squamous epithelium might take part in carcinogenic or development of oral squamocellular carcinoma.
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان می دهد که عفونت EBV اپیتلیوم سنگفرشی دهان ممکن است در سرطان زایی یا ایجاد سرطان سنگفرشی دهان نقش داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان داد که عفونت EBV در بافت پوششی squamous شفاهی ممکن است در سرطان زا و یا توسعه سرطان دهان carcinoma شفاهی نقش داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The grade of conjunctival squamous metaplasia, the conjunctival goblet cell density and the score of FL were significantly related to the control condition of DM.
[ترجمه گوگل]درجه متاپلازی سنگفرشی ملتحمه، تراکم سلولی جام ملتحمه و امتیاز FL به طور معنی داری با شرایط کنترل دیابت مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]نمره of squamous metaplasia، چگالی سلول goblet conjunctival و امتیاز FL FL به طور قابل توجهی با شرایط کنترل DM ها مرتبط بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He died at the age of 69 of an unrelated squamous cell carcinoma of the bronchus.
[ترجمه گوگل]او در سن 69 سالگی بر اثر سرطان سلول سنگفرشی نایژه نامربوط درگذشت
[ترجمه ترگمان]او در سن ۶۹ سالگی در اثر carcinoma سلولی unrelated در the درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is considerable variability and heterogeneity in the clinical course of patients with squamous cell carcinoma of the oesophagus.
[ترجمه گوگل]تنوع و ناهمگونی قابل توجهی در سیر بالینی بیماران مبتلا به کارسینوم سلول سنگفرشی مری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تنوع و عدم تجانس در روند بالینی بیماران مبتلا به carcinoma سلول squamous در مری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Barrett's oesophagus represents a metaplastic transformation of the normal squamous cell epithelium of the lower tubular oesophagus into columnar epithelium.
[ترجمه گوگل]مری بارت نشان دهنده تبدیل متاپلاستیک اپیتلیوم سلول سنگفرشی طبیعی مری لوله ای تحتانی به اپیتلیوم ستونی است
[ترجمه ترگمان]مری برت، تبدیل metaplastic به بافت پوششی سلولی squamous با مری لوله مانند و به عنوان پوششی محافظ دار، را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فلس دار (صفت)
flaked, scaled, squamous, leprose, squamose

فلسی (صفت)
squamous, flaky

پولک پولک (صفت)
squamous, squamate

انگلیسی به انگلیسی

• of scales; covered with scales; resembling scales

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] فلسی: شبیه ( یا پوشیده از ) فلس
squamous ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: فلسی 2
تعریف: ویژگی بخش یا اندامی پوشیده از پولک یا فلس های خوابیدۀ کوچک در گیاهان که از یک یا چند لایه یاختۀ ورقه ای تخت تشکیل شده باشد|||متـ . فلس مانند scaley, scalelike
بافت سنگفرشی
صدفی

معنی فلسی و پولک پولک صحیح است ولی در ضمن چون شبیه سنگفرش می باشد از قدیم خصوصا در زیست شناسی بعنوان سنگفرشی بکار میرفته مانند بافت سنگفرشی
خار - مژه

بپرس