squab

/skwɒb//skwɒb/

معنی: نیمکت، جوجه، کوسن، تپلی، چاق و چله
معانی دیگر: بچه کبوتر، کبوتر لانه، جوجه کفتر، (آدم) خپله، کوتاه و چاق، (انگلیس) تشک کلفت (به ویژه برای صندلی یا نیمکت)، (انگلیس) نیمکت، کاناپه، خپله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a young pigeon still in the nest, esp. considered as food.

جمله های نمونه

1. It renders a particularly pleasing quality to quail, squab, and pheasant.
[ترجمه گوگل]به خصوص به بلدرچین، اسکوب و قرقاول کیفیت مطلوبی می دهد
[ترجمه ترگمان]این یک کیفیت عالی برای بلدرچین، کبک، قرقاول و قرقاول می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They are, however, slightly more forgiving than squab and other game birds to overcooking.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها نسبت به پختن بیش از حد غذا نسبت به قیچی و سایر پرندگان شکار کمی بخشنده تر هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها کمی بیشتر از squab و دیگر پرندگان بازی to هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Squab are also larger than wild doves or wood pigeons, therefore cooking times will vary significantly.
[ترجمه گوگل]Squab همچنین از کبوترهای وحشی یا کبوترهای چوبی بزرگتر است، بنابراین زمان پخت به طور قابل توجهی متفاوت است
[ترجمه ترگمان]squab همچنین بزرگ تر از کبوتران وحشی و یا کبوترهای جنگلی هستند، بنابراین زمان های پخت وپز به طور قابل توجهی متفاوت خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To serve, place squab on individual serving plates and serve greens alongside, garnished with radishes.
[ترجمه گوگل]برای سرو، اسکوب را روی بشقاب‌های مخصوص سرو قرار دهید و سبزی‌ها را با تربچه تزیین کنید
[ترجمه ترگمان]برای خدمت، squab را بر روی صفحات سرو فردی قرار دهید و به همراه تربچه به سبزی سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Remove squab from grill, brush thoroughly with sauce, and serve.
[ترجمه گوگل]اسکواب را از گریل خارج کنید، کاملا با سس بمالید و سرو کنید
[ترجمه ترگمان]squab را از توری، برس به طور کامل با سس بردارید و خدمت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Served rare, the meat of squab is a heady delicacy, both earthy and elegant.
[ترجمه گوگل]گوشت اسکواب که به‌ندرت سرو می‌شود، یک غذای خوشمزه است، هم خاکی و هم شیک
[ترجمه ترگمان]بسیار نادر بود، گوشت کبک بسیار لطیف بود، هم زمینی و هم بسیار زیبا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Squab can often be purchased with all but the leg and thigh bones and wing joint removed.
[ترجمه گوگل]اسکواب را اغلب می توان با برداشتن همه استخوان های ساق پا و ران و مفصل بال خریداری کرد
[ترجمه ترگمان]squab اغلب با تمام استخوان های ران و ران و مفصل ران خریداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Squab, as we know it today, is an invention of the farm-raised game industry.
[ترجمه گوگل]Squab، همانطور که امروزه می شناسیم، اختراع صنعت بازی سازی در مزرعه است
[ترجمه ترگمان]squab، همانطور که امروزه می دانیم، یک اختراع از صنعت پرورش پرورش مزرعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Remove squab from marinade, reserving marinade, and pat dry with paper towels.
[ترجمه گوگل]اسکواب را از ماریناد خارج کنید، ماریناد را رزرو کنید و با دستمال کاغذی خشک کنید
[ترجمه ترگمان]squab را از marinade بردارید، marinade را رزرو کنید، و با حوله کاغذی خشک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Squab was ordered but extra portions of abalone wrapped in Tientsin cabbage appeared.
[ترجمه گوگل]Squab سفارش داده شد اما بخش‌های اضافی آببالون پیچیده شده در کلم Tientsin ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]squab دستور داده شد، اما بخش اضافی صدف abalone که در کلم Tientsin پیچیده شده بود، ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lettuce leaf can be rolled around squab mixture like a taco,-and then eaten out of hand.
[ترجمه گوگل]برگ کاهو را می توان مانند تاکو دور مخلوط اسکوب بغلطانید و سپس آن را بدون دست خورد
[ترجمه ترگمان]برگ کاهو را می توان در اطراف مخلوط squab مثل تاکو و سپس از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To serve, place squab on one side of the plate.
[ترجمه گوگل]برای سرو، اسکاب را در یک طرف بشقاب قرار دهید
[ترجمه ترگمان]برای خدمت، کبک رو یه گوشه بشقاب نصب کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Squab are done when juices run clear when thigh is pierced with a fork.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ران با چنگال سوراخ می شود، آب میوه ها پاک می شوند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آب میوه با یک چنگال شکافته می شود، هنگامی که آب میوه با یک چنگال شکافته می شود، squab انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Divide squab and black Eyed pea pilaf among individual serving plates.
[ترجمه گوگل]پلو پلو و نخود سیاه را بین بشقاب های سرو تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]squab Divide و black black، که در میان صفحات سرو کار فردی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیمکت (اسم)
seat, banquette, bench, couch, pew, sofa, settee, squab

جوجه (اسم)
chick, bird, chicken, brood, squab

کوسن (اسم)
cushion, squab

تپلی (اسم)
squab, rondure

چاق و چله (صفت)
thick, stout, chuffy, plump, lob, squab, buxom, fubsy, portly, roly-poly

انگلیسی به انگلیسی

• young bird that is still in the nest; short plump person; well-padded cushion
newly hatched, young (about birds); plump, short and fat

پیشنهاد کاربران

بپرس