spurt

/ˈspɜːrt//spɜːt/

معنی: جهش، جنبش تند و ناگهانی، کوشش ناگهانی و کوتاه، خروج ناگهانی، جهش کردن، پاشیدن
معانی دیگر: (فواره وار) بیرون دادن، فوران کردن، (مانند آب دزدک) پاشیدن، اشپوختن، پراندن، (مثلا در اواخر مسابقه ی دویدن) زور آخر را زدن، بر کوشش خود افزودن، رمق تازه از خود نشان دادن، ریزش، زورآخر، تلاش زودگذر، کوشش ناگهانی، نوتوانی، رونق ناگهانی یا زودگذر، جوانه زدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: spurts, spurting, spurted
(1) تعریف: to rush or squirt out suddenly and forcefully, as liquid, steam, or the like; spout.
مشابه: erupt, gush, jet, spout, vent

(2) تعریف: to increase suddenly and briefly in degree, speed, amount, or intensity.
مشابه: belch

- Our sales spurted last month.
[ترجمه Aj] فروش مان در ماه گذشته فوران کرد
|
[ترجمه گوگل] فروش ما در ماه گذشته افزایش یافت
[ترجمه ترگمان] فروش ما از ماه پیش شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to expel forcefully in a stream or squirt.
مشابه: erupt, gush, jet, spout, vent

- The severed artery spurted blood.
[ترجمه گوگل] شریان قطع شده خون فوران کرد
[ترجمه ترگمان] رگ های جدا شده خون فواره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a rush or squirt of liquid, steam, or the like; spout; jet.
مشابه: gush, jet, spout

(2) تعریف: a sudden, brief increase of activity, speed, energy, or the like.

- a spurt in a child's growth rate
[ترجمه گوگل] جهش در سرعت رشد کودک
[ترجمه ترگمان] رشد ناگهانی نرخ رشد کودک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. growth spurt
رشد ناگهانی و شدید

2. a sales spurt
زیاد شدن ناگهانی فروش

3. A great spurt of blood came out of the wound.
[ترجمه گوگل]فوران خون بزرگی از زخم بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]خون زیادی از زخم بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I saw flames spurt from the roof.
[ترجمه گوگل]دیدم شعله های آتش از پشت بام فوران کرد
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش از پشت بوم فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The water came out with a spurt.
[ترجمه صحبتی] آب با شدت بیرون آمد
|
[ترجمه گوگل]آب با جهش بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]آب با جهش ناگهانی از آب درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A spurt of diesel came from one valve and none from the other.
[ترجمه گوگل]فوران گازوئیل از یک سوپاپ بیرون آمد و هیچ کدام از شیر دیگر
[ترجمه ترگمان]یک جهش ژنتیکی از یک دریچه می امد و هیچ یک از آن دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He felt a spurt of resentment against his brother.
[ترجمه گوگل]او احساس انزجار از برادرش کرد
[ترجمه ترگمان]احساس خشم شدیدی نسبت به برادرش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She put on a spurt to get to the station in time.
[ترجمه گوگل]او برای رسیدن به موقع به ایستگاه حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]به موقع به ایستگاه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was a sudden spurt of activity in the housing market.
[ترجمه گوگل]جهش ناگهانی در بازار مسکن آغاز شد
[ترجمه ترگمان]جهش ناگهانی در بازار مسکن وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At adolescence, muscles go through a growth spurt.
[ترجمه گوگل]در نوجوانی، ماهیچه ها از طریق جهش رشد می روند
[ترجمه ترگمان]در دوره بلوغ، ماهیچه ها از رشد ناگهانی رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In a sudden spurt of anger, Ellen slammed the door shut.
[ترجمه گوگل]الن در یک فوران عصبانیت ناگهانی در را بست
[ترجمه ترگمان]الن با خشم ناگهانی در را محکم بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With one final spurt, he reached the top of the hill.
[ترجمه گوگل]با یک جهش نهایی به بالای تپه رسید
[ترجمه ترگمان]با یک جهش نهایی به بالای تپه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Spurt on for success could be seen.
[ترجمه گوگل]جهش برای موفقیت قابل مشاهده بود
[ترجمه ترگمان]موفقیت در موفقیت را می توان دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You'd better put on a spurt if you want to finish that work today.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید امروز آن کار را به پایان برسانید، بهتر است جهش کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است امروز این کار را تمام کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He wanted blood to spurt, bones to break and the sound of screaming.
[ترجمه گوگل]می خواست خون فواره بزند، استخوان ها بشکند و صدای جیغ بزند
[ترجمه ترگمان]او می خواست خون جاری شود و استخوان ها به هم بخورد و صدای جیغ زدن به گوش برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جهش (اسم)
mutation, startle, vault, caper, jump, lunge, spurt, pounce

جنبش تند و ناگهانی (اسم)
spurt

کوشش ناگهانی و کوتاه (اسم)
spurt

خروج ناگهانی (اسم)
spurt

جهش کردن (فعل)
spout, rebound, spring, lunge, spurt

پاشیدن (فعل)
infuse, pour, spatter, besprinkle, spray, sprinkle, sparge, bestrew, strew, spurt, dust, inseminate, perfuse

انگلیسی به انگلیسی

• forcible gush; sudden outburst; stream, jet, squirt; marked increase of effort for a short time
gush out suddenly and forcibly, spout, squirt, jet, burst, surge; make an increased effort for a short period of time
when a liquid or flame spurts or is spurted out of something, it comes out quickly in a thin, powerful stream. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a small, clear spurt of flame.
a spurt of activity or emotion is a sudden, brief period of it.
if you spurt somewhere, you suddenly increase your speed for a short while. verb here but can also be used as a count noun. e.g. i put on a spurt and caught them up.

پیشنهاد کاربران

دامپزشکی و علوم دامی
پرتابه های منی
بیرون زدن ، فوران کردن
Growth spurt
رشد و فوران ناگهانی
به بیرون پاشیدن، پرتاب شدن
to gush rapidly and suddenly
ناگهانی سرعت گرفتن
To move or act with a sudden increase in speed
The coffee spurted out of her nose when she started to laugh
A spurt of life
Huge spurts in the global oil price
The piglets grew by spurts
جهش ناگهانی
بازه زمانی - دوره - مقطع ( Spurts = مقاطع )

بپرس