spurred

/ˈspɝːd//spɜːd/

معنی: مهمیزدار
معانی دیگر: مهمیزک دار، مجهزبه مهمیز یا مهمیزک، قسمت سوم وگذشته rups

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having or wearing spurs.

- a spurred rooster
[ترجمه گوگل] یک خروس خاردار
[ترجمه ترگمان] خروسی را تحریک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. spurred boots
چکمه ی مهمیزدار

2. spurred boots
چکمه های مهمیزدار

3. he spurred his horse to go faster
به اسبش مهمیز زد که تندتر برود.

4. his mother spurred him on to finish his education
مادرش او را ترغیب می کرد که تحصیلاتش را تمام کند.

5. then nadder spurred on toward kharazm
سپس نادر به صوب خوارزم شتافت.

6. The knight spurred on to the castle.
[ترجمه گوگل]شوالیه به سمت قلعه حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]شوالیه به طرف قلعه شتافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The horse was tired, but the rider spurred him on and reached the post first.
[ترجمه گوگل]اسب خسته بود، اما سوار او را به حرکت درآورد و اول به پست رسید
[ترجمه ترگمان]اسب خسته بود، اما سوار آن را مهمیز زد و اول به پست رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He spurred on his car and went to the office on time.
[ترجمه mazaher] او به ماشینش سرعت داد تا سروقت ب اداره برسد
|
[ترجمه گوگل]ماشینش را به سرعت سوار کرد و به موقع به دفتر رفت
[ترجمه ترگمان]او اسبش را تحریک کرد و به موقع به اداره رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He spurred his horse to catch the last post.
[ترجمه گوگل]اسبش را برای گرفتن آخرین پست تحریک کرد
[ترجمه ترگمان]اسبش را پیش کشید تا آخرین تیر را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As he shouted his order he spurred the horse forward suddenly.
[ترجمه گوگل]همانطور که او دستور خود را فریاد زد، اسب را ناگهان به جلو برد
[ترجمه ترگمان]و همچنان که فرمان داد اسبش را به سرعت پیش راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His misfortunes spurred him to write.
[ترجمه گوگل]بدبختی هایش او را به نوشتن ترغیب کرد
[ترجمه ترگمان]misfortunes او را برای نوشتن واداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The riders spurred their horses forward.
[ترجمه گوگل]سواران اسب های خود را به جلو می بردند
[ترجمه ترگمان]سواران اسب های خود را پیش راندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was spurred on by his friends when he failed the match.
[ترجمه گوگل]هنگامی که در مسابقه شکست خورد توسط دوستانش تشویق شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در مسابقه شکست خورد، دوستانش او را تحریک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. History is littered with men and women spurred into achievement by a father's disregard.
[ترجمه گوگل]تاریخ مملو از مردان و زنانی است که با بی اعتنایی پدر به موفقیت ترغیب شده اند
[ترجمه ترگمان]تاریخ مملو از مردان و زنان است که با بی توجهی پدرش به موفقیت دست یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The rider spurred on/forward to his destination.
[ترجمه گوگل]سوار به سمت مقصد حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]سوار مهمیز زد و به سوی مقصد حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The magnificent goal spurred the team on to victory.
[ترجمه گوگل]گل فوق العاده تیم را به پیروزی رساند
[ترجمه ترگمان]این گل باشکوه تیم را وادار به پیروزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهمیزدار (صفت)
spurred

پیشنهاد کاربران

X has spurred tremendous interest in Y
X علاقه زیادی به Y را *برانگیخته است*.
تلنگر
ترغیب کردن
Now, with the outbreak of the pandemic, they would engage in another race, this one spurred not by the pursuit of patents but by a desire to do good.
دلیل یا تحریک بر انجام کاری
باعث سرعت شدن
also low in saturated fat and cholesterol has spurred tremendous interest in soymilk and other soy foods.

بپرس