spurious

/ˈspjʊriəs//ˈspjʊərɪəs/

معنی: قلابی، حرامزاده، نا درست، قلب، جعلی، بدل، بدلی، الکی
معانی دیگر: دروغین، کاذب، ساختگی، (نادر) حرام زاده، (گیاه شناسی - ظاهرا همانند ولی از نظر ساختمان یا کار متفاوت) هم نما

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: spuriously (adv.), spuriousness (n.)
• : تعریف: not genuine, authentic, or valid; false.
متضاد: authentic, genuine
مشابه: apocryphal, bogus, counterfeit, meretricious, phony, sham

- The expert pointed out the spurious signature in the corner of the painting.
[ترجمه گوگل] کارشناس به امضای جعلی گوشه تابلو اشاره کرد
[ترجمه ترگمان] این متخصص به امضای جعلی در گوشه تابلو اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. spurious coins
سکه های قلب

2. spurious documents
اسناد جعلی

3. He was arrested in 1979 on spurious corruption charges.
[ترجمه گوگل]او در سال 1979 به اتهام فساد مالی جعلی دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۷۹ با اتهام های فساد نادرست دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had managed to create the entirely spurious impression that the company was thriving.
[ترجمه گوگل]او توانسته بود این تصور کاملاً جعلی را ایجاد کند که شرکت در حال پیشرفت است
[ترجمه ترگمان]او توانسته بود این احساس نادرست را ایجاد کند که این شرکت در حال پیشرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He demolished the Opposition's spurious arguments.
[ترجمه گوگل]او استدلال های جعلی اپوزیسیون را از بین برد
[ترجمه ترگمان]او استدلالات منطقی مخالفان را خراب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are some spurious lines in this ancient poem,(sentence dictionary) which were added later.
[ترجمه گوگل]در این شعر کهن (فرهنگ جملات) چند سطر جعلی وجود دارد که بعداً اضافه شده است
[ترجمه ترگمان]در این شعر باستان چند خط نادرست وجود دارد (فرهنگ لغت جمله)که بعدا اضافه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Williams interpolated much spurious matter.
[ترجمه گوگل]ویلیامز بسیاری از موضوعات جعلی را درون یابی کرد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که ویلیامز خیلی جعلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A jury has rejected the spurious claim that the police created evidence.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه ادعای ساختگی مبنی بر ایجاد شواهد توسط پلیس را رد کرده است
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه ادعای نادرست مبنی بر ایجاد شواهد را رد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Possibly the occasional spurious light ray causes a corresponding bad reading whose error is averaged out.
[ترجمه گوگل]احتمالاً اشعه نور کاذب گاه به گاه باعث یک قرائت بد متناظر می شود که میانگین خطای آن محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]احتمالا گاه اشعه نور نادرست منجر به خواندن بد مشابهی می شود که خطای آن به طور میانگین از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, both arguments are spurious, for there is a very loose connection between tense and time.
[ترجمه گوگل]با این حال، هر دو استدلال جعلی هستند، زیرا یک ارتباط بسیار سست بین زمان و زمان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر دوی این استدلال ها نادرست هستند، چرا که ارتباط بسیار کمی بین زمان و زمان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In some instances, I believe, spurious cases were cobbled together for propaganda purposes.
[ترجمه گوگل]در برخی موارد، به اعتقاد من، موارد جعلی برای اهداف تبلیغاتی به هم ریخته شده است
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، من معتقدم که موارد نادرست برای اهداف تبلیغاتی جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Another snag with optical fibre is spurious reflection inside the fibre.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مشکلات فیبر نوری، انعکاس کاذب در داخل فیبر است
[ترجمه ترگمان]یک مانع دیگر با فیبر نوری، انعکاس نادرست درون فیبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Complete stopping-down, however, produces spurious interference effects at grain edges and reduces resolution.
[ترجمه گوگل]با این حال، توقف کامل، اثرات تداخلی کاذب در لبه‌های دانه ایجاد می‌کند و وضوح را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال توقف کامل متوقف می شود، با این حال، اثرات تداخل نادرست را در لبه های گندم تولید می کند و تفکیک پذیری را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Should they, then, be branded as spurious designators and banished from rational discourse?
[ترجمه گوگل]پس آیا باید آنها را به عنوان تعیین کنندگان جعلی معرفی کرد و از گفتمان عقلانی بیرون کرد؟
[ترجمه ترگمان]پس اگر آن ها را نادرست تلقی کنند و از گفتمان منطقی دور شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Do not provide spurious sickness certificates: these prolong the illness.
[ترجمه گوگل]گواهی های بیماری جعلی ارائه نکنید: این گواهی ها باعث طولانی شدن بیماری می شود
[ترجمه ترگمان]گواهی بیماری نادرست را ارائه نکنید: این ها این بیماری را طولانی تر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلابی (صفت)
false, adulterate, sham, bogus, hamate, spurious, simulated, quackish

حرامزاده (صفت)
adulterate, spurious, bastard, illegitimate, unfathered, base-born

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

قلب (صفت)
spurious, suppositious

جعلی (صفت)
feigned, bogus, spurious, fictitious, counterfeit, apocryphal, colorable, imitative, colourable, trumped-up

بدل (صفت)
false, spurious, brassy, appositive

بدلی (صفت)
artificial, spurious, counterfeit, imitative

الکی (صفت)
spurious

تخصصی

[برق و الکترونیک] مصنوعی، ناخواسته، کاذب
[حقوق] تقلبی، جعلی، واهی، ساختگی، نامشروع
[آمار] جعلی

انگلیسی به انگلیسی

• false, phony, artificial
something that is spurious is not genuine or real; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: False or not genuine; deceptive 🧐❌
✅ مثال: The spurious claims about the product misled many potential customers.
is not based on facts or good thinking and is likely to be incorrect
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : spuriousness
✅️ صفت ( adjective ) : spurious
✅️ قید ( adverb ) : spuriously
تقلبی
بی پایه
بی اساس
پیش پاافتاده؛ بی اهمیت
اشتباه
الکی. جعلی. بدون اصالت

بپرس