spunky

/ˈspəŋki//ˈspʌŋki/

معنی: با روح، غیور
معانی دیگر: (عامیانه) پر دل و جرات، شجاع، جسور، پرحرارت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: spunkier, spunkiest
مشتقات: spunkily (adv.), spunkiness (n.)
• : تعریف: courageous, spirited, or determined.
متضاد: fearful, funky, reticent, timid
مشابه: mettlesome, plucky

- Their little sister was spunky and ready to do anything that her older brothers did.
[ترجمه گوگل] خواهر کوچک آنها بداخلاق بود و آماده انجام هر کاری که برادران بزرگترش انجام می دادند
[ترجمه ترگمان] خواهر کوچکش هم مایل بود کاری را انجام دهد که برادر بزرگ ترش این کار را کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She affected to be spunky about her ailments and afflictions, but she was in fact an utterly self - centered valetudinarian.
[ترجمه گوگل]او متاثر می‌شد که نسبت به بیماری‌ها و مصیبت‌هایش بداخلاق باشد، اما در واقع یک خدمتکار کاملاً خودمحور بود
[ترجمه ترگمان]او تحت تاثیر بیماری ها و امراض خود قرار گرفته بود، اما در واقع یک valetudinarian کاملا خودمحور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is bright, tough and spunky.
[ترجمه گوگل]او باهوش، سرسخت و تندخو است
[ترجمه ترگمان]او باهوش، خشن و spunky است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was spunky, dazzlingly defiant, and, I was sure, beautiful.
[ترجمه گوگل]او تندخو بود، به طرز خیره کننده ای سرکشی می کرد و مطمئن بودم زیبا بود
[ترجمه ترگمان]ای کاش خیلی هم باهوش و جسور بود و من هم مطمئن بودم، زیبا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's so spunky and spirited.
[ترجمه گوگل]او خیلی بدجنس و با روحیه
[ترجمه ترگمان]اون خیلی خوشحاله و خیلی هم سرزنده ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While Almond aims for tacky, spunky cabaret rock, he's about as subversive as Come Dancing.
[ترجمه گوگل]در حالی که آلموند به دنبال راک کاباره‌ای تند و تند می‌باشد، او تقریباً به اندازه Come Dancing برانداز است
[ترجمه ترگمان]در حالی که مغز فندقی برای قسمت قدیمی cabaret، او هم مثل من مثل رقص چرخ می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tonight they were spunky but never sexy.
[ترجمه گوگل]امشب آنها بدجنس بودند اما هرگز سکسی نبودند
[ترجمه ترگمان]امشب هم شروع به رقصیدن کردند اما هیچ وقت سکسی نمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Spunky and freckled face Billy read by Eric and Joe a small boy read by Keith.
[ترجمه گوگل]چهره ی کک و مک دار بیلی توسط اریک و جو پسر کوچکی که کیث خوانده است
[ترجمه ترگمان]صورت پر کک و کک و freckled بیلی توسط اریک و جو یک پسربچه کوچک به نام کیت خوانده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was out to reveal a spunky, sparky, spontaneous self which had in fact never existed.
[ترجمه گوگل]او می‌خواست یک خود تند، درخشان و خودانگیخته را که در واقع هرگز وجود نداشت، آشکار کند
[ترجمه ترگمان]او بیرون رفته بود تا یک spunky، sparky و خودی خود را آشکار کند که در واقع هرگز وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We compromise on salted Straus Family butter, a spunky, high fat, local butter made from organic milk.
[ترجمه گوگل]ما با کره شور خانواده اشتراوس، کره محلی تند، پرچرب و تهیه شده از شیر ارگانیک به توافق رسیدیم
[ترجمه ترگمان]ما در مورد کره خانوادگی Straus نمک، چربی بالا، کره محلی که از شیر ارگانیک تهیه شده است، توافق می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's also one spunky newspaper woman.
[ترجمه گوگل]او همچنین یک زن روزنامه‌نگار بداخلاق است
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک زن روزنامه spunky است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's no denying you're a spunky little bunch, you Czechs.
[ترجمه گوگل]نمی توان انکار کرد که شما یک دسته کوچولوی تندرو هستید، ای چک ها
[ترجمه ترگمان]شکی نیست که تو یه مشت بچه کوچولو هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yeah, it's very, very spunky . You can do it with a monkey or an anthill full of ants.
[ترجمه گوگل]آره، خیلی خیلی بدجنس است می توانید این کار را با یک میمون یا یک مورچه پر از مورچه انجام دهید
[ترجمه ترگمان] آره، خیلی، خیلی نرمه می تونی با یه میمون یا یه مورچه پر از مورچه کار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. 'she's a spunky girl,' said Tony, " and it's rotten luck for her, Joe getting killed.
[ترجمه گوگل]تونی گفت: "او یک دختر بداخلاق است" و این برای او شانس بدی است که جو کشته می شود
[ترجمه ترگمان]تونی گفت: اون دختر باهوشیه و براش بدشانسی میاره جو هم کشته میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با روح (صفت)
animate, brisk, airy, soulful, snappy, spunky, slashing, fresh, lively, animated, allegro, heartsome, peppery, breathy, racy, warm-blooded

غیور (صفت)
brave, bold, spunky, warm, zealous, jealous

انگلیسی به انگلیسی

• spirited, plucky, courageous (slang)
someone who is spunky shows courage; an old-fashioned, informal word.

پیشنهاد کاربران

با دل و جرات
تخم وخایه دار
جذاب
full of spirit, courage, and determination
a spunky little girl
sexually attractive

بپرس