spry

/ˈspraɪ//spraɪ/

معنی: زرنگ، چابک، چالاک، فرز، سریع، با هوش، دانا، قشنگ
معانی دیگر: (پیر مرد) پر حرارت، سر زنده، اهل حال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: sprier, spryer, spriest, spryest
مشتقات: spryly (adv.), spryness (n.)
• : تعریف: agile and briskly energetic in motion; nimble.
مترادف: agile, brisk, deft, light-footed, lithe, nimble
متضاد: doddering, doddery
مشابه: active, energetic, lively, peppy, quick, sprightly, supple, vigorous

جمله های نمونه

1. The old gentleman was as spry as ever.
[ترجمه گوگل]نجیب زاده پیر مثل همیشه باهوش بود
[ترجمه ترگمان]پیرمرد مثل همیشه spry بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was amazingly spry for a man of almost 80.
[ترجمه گوگل]او به طرز شگفت انگیزی برای یک مرد تقریباً 80 ساله هوس کرد
[ترجمه ترگمان]اون به طور شگفت انگیزی برای یه مرد تقریبا ۸۰ ساله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's still remarkably spry.
[ترجمه گوگل]او هنوز به طرز قابل توجهی اسپری است
[ترجمه ترگمان]هنوز خیلی spry
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Though apparently quite spry, the old men's memories are not what they once were.
[ترجمه گوگل]اگرچه ظاهراً خاطرات پیرمردها کاملاً هیجان‌انگیز است، اما خاطرات قدیمی‌ها آن چیزی نیست که قبلاً بودند
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه خیلی spry، خاطرات قدیمی مردان هنوز آن چیزی نیست که قبلا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some of your team should be spry, others should be massive.
[ترجمه گوگل]برخی از تیم شما باید پرشور باشند، برخی دیگر باید عظیم باشند
[ترجمه ترگمان]برخی از اعضای تیم باید مسن باشند، بقیه باید بسیار بزرگ باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A grey squirrel, spry after its winter sleep, startled Ben by scampering across his path.
[ترجمه گوگل]یک سنجاب خاکستری، که بعد از خواب زمستانی خود می‌پاشد، بن را با هجوم به مسیرش ترساند
[ترجمه ترگمان]یک سنجاب خاکستری، spry پس از خواب زمستانی، بن را با جست وخیز در مسیرش به حیرت انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anne Enright is a very original writer-a spry surrealist who challenges the world with extraordinary, lancing sentences.
[ترجمه گوگل]آن انرایت یک نویسنده بسیار اصیل است - یک سوررئالیست متحیر که جهان را با جملاتی خارق‌العاده و لطیف به چالش می‌کشد
[ترجمه ترگمان]آن Enright یک نویسنده بسیار اصیل است - یک spry surrealist که دنیا را با جملات غیر عادی و غیر عادی به چالش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Out of doors Shaw continued to look spry and active well into his eighties.
[ترجمه گوگل]بیرون از خانه، شاو تا دهه هشتاد خود همچنان باحال و فعال به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]در خارج از درها شاو به look و فعال در دهه هشتاد ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spry Inc has reorganised, dividing its system integration and software development operations into two separate companies.
[ترجمه گوگل]Spry Inc سازماندهی مجدد کرده است و عملیات یکپارچه سازی سیستم و توسعه نرم افزار خود را به دو شرکت جداگانه تقسیم کرده است
[ترجمه ترگمان]شرکت spry سازماندهی مجدد سیستم خود و عملیات های توسعه نرم افزار را به دو شرکت جداگانه تقسیم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Block unit is using Spry Inc., which if bought last April for $ 100 million, as its vehicle.
[ترجمه گوگل]واحد Block از Spry Inc استفاده می کند که اگر در آوریل گذشته به قیمت 100 میلیون دلار خریداری شود، به عنوان وسیله نقلیه خود استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]واحد بلوک از شرکت spry استفاده می کند، که اگر آوریل گذشته به قیمت ۱۰۰ میلیون دلار خریداری شود، به عنوان وسیله نقلیه خود خریداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mum is still spry and energetic - and she's 9
[ترجمه گوگل]مامان هنوز باهوش و پرانرژی است - و او 9 ساله است
[ترجمه ترگمان]مامان هنوز spry، سرزنده و ۹ ساله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Paul Sherman Yale was small, spry and upright.
[ترجمه گوگل]پل شرمن ییل کوچک، دم دست و راست بود
[ترجمه ترگمان] پل شرمن \"کوچیک و spry و شق ورق بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nayef is only 7 and fairly spry. But he seldom travels outside the country.
[ترجمه گوگل]نایف تنها 7 سال دارد و نسبتاً باهوش است اما به ندرت به خارج از کشور سفر می کند
[ترجمه ترگمان]نایف تنها ۷ سال و نسبتا بازنشسته است اما او به ندرت در خارج از کشور سفر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A fall on the leaves didn't hurt a spry fellow like him.
[ترجمه گوگل]افتادن روی برگ‌ها به کسی مثل او آسیبی نمی‌رساند
[ترجمه ترگمان]افتادن تو برگ ها به یه مرد spry مثل اون صدمه نزده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was very spry and well - dressed.
[ترجمه گوگل]او بسیار شیک پوش و خوش لباس بود
[ترجمه ترگمان]اون خیلی spry و خوش لباس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زرنگ (صفت)
bright, apt, clever, smart, shrewd, nimble, dexterous, adroit, deft, habile, agile, brisk, spry, vivacious, shifty, pawky, jaunty, dapper, supersubtle

چابک (صفت)
light, clever, handy, nimble, dexterous, adroit, deft, agile, perky, feisty, quick, brisk, swift, light-foot, light-footed, spry, rapid, speedy, volant, frisky, lissom, lissome, lithesome, rath, rathe, kittle, lightsome

چالاک (صفت)
nifty, handy, smart, nimble, dexterous, adroit, deft, dextrous, mercurial, peppy, brisk, spry, nippy, pawky, sprightly, natty, frisky, prompt, lissom, lissome, lithesome

فرز (صفت)
nimble, agile, quick, swift, light-footed, spry

سریع (صفت)
sudden, fast, express, handy, dexterous, deft, agile, quick, brisk, swift, light-footed, spry, rapid, speedy, pernicious, prompt, rathe, light-heeled, light-limbed, sweepy, wing-footed

با هوش (صفت)
apprehensive, bright, clever, understanding, smart, keen, shrewd, spry, intelligent, ingenious, spiffy, knowing, sagacious, knowledgeable, precocious, swish

دانا (صفت)
capable, wise, sage, learned, lettered, spry, astute, knowing, sagacious, sapient

قشنگ (صفت)
beautiful, spry, pretty, beauteous, cheesy, goodly, pert, spruce, good-looking, pretty-pretty

انگلیسی به انگلیسی

• full of life, active, sprightly, energetic
an old person who is spry is lively and active.

پیشنهاد کاربران

سر حال؛ پر جُنب و جوش؛ زنده دل؛ پر از انرژی
Example: 👇
ANN: Something's burning you up. Tell me what it is!
PAT: I'm afraid you're imagining things.
ANN: We've known each other quite a few years now—
...
[مشاهده متن کامل]

PAT: We have, haven’t we? I feel pretty spry, though, don't you?
* Hotel Universe - a play by Philip Barry
آن: یه چیزی داره عذابت میده. بهم بگو چته؟
پت: متاسفانه این فقط تخیل و تصور تو هست.
آن: ما الان تقریباً چند ساله که همدیگه رو میشناسیم.
پت:واقعاً؟ با وجود این، من کاملاً سر حال و پر انرژی هستم، تو نیستی؟
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی�هتل یونیورس، � اثر فیلیپ بری

adjective
: full of life and energy — used especially to describe an older person
◀️ She's 64 and still as spry as she was at 30
◀️ He's ill. No he's not
This just in, someone who is 70 isn't as spry as someone who is 50. Amazing
...
[مشاهده متن کامل]

Other forms :
Spryer / Sprier
Spriest / Spryest : چابک ترین
Spryly : با چابکی - زیرکانه
Spryness : چابکی

زرنگ، چالاک

بپرس