springboard

/ˈsprɪŋˌbɔːrd//ˈsprɪŋbɔːd/

معنی: تخته شیرجه، واگن سبک
معانی دیگر: رجوع شود به: diving board، (اکروبات) تخته ی پرش، تخته شیرجه که هنگام پریدن یا شیرجه رفتن بکار میرود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flexible board secured at one end and used to give impetus to a jump in diving or gymnastics.

(2) تعریف: a beginning point or activity, esp. one that provides a good or fast start.

- a springboard to a career in the theater
[ترجمه گوگل] سکوی پرشی برای یک حرفه در تئاتر
[ترجمه ترگمان] یک تخته پرش برای شغلی در تئاتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He dived off the springboard and swam down to the shallow end.
[ترجمه گوگل]او از سکوی پرش شیرجه زد و تا انتهای کم عمق شنا کرد
[ترجمه ترگمان]از روی سکوی پرش پایین آمد و به طرف انتهای کم عمق شنا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The 1981 budget was the springboard for an economic miracle.
[ترجمه گوگل]بودجه سال 1981 سکوی پرشی برای یک معجزه اقتصادی بود
[ترجمه ترگمان]بودجه سال ۱۹۸۱ سکوی پرش برای یک معجزه اقتصادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The college debating society was a natural springboard for her career in politics.
[ترجمه گوگل]جامعه مناظره دانشگاهی سکوی پرشی طبیعی برای حرفه او در سیاست بود
[ترجمه ترگمان]کالج بحث و جدل یک تخته پرش طبیعی برای حرفه خود در سیاست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The TV soap has been a springboard for a lot of careers.
[ترجمه گوگل]صابون تلویزیون سکوی پرشی برای بسیاری از مشاغل بوده است
[ترجمه ترگمان]صابون تلویزیون، تخته پرش برای بسیاری از مشاغل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The document provided a springboard for a lot of useful discussion.
[ترجمه گوگل]این سند سکوی پرشی برای بسیاری از بحث های مفید فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]این سند سکوی پرش را برای بسیاری از بحث های مفید فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She should be a favorite in the three-meter springboard and the platform, but things are never that simple for Clark.
[ترجمه گوگل]او باید در سکوی پرش سه متری مورد علاقه باشد، اما همه چیز برای کلارک هرگز به این سادگی نیست
[ترجمه ترگمان]او باید در سکوی پرش سه متر و سکو مورد علاقه باشد، اما هیچ چیز برای کلارک ساده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is important that the springboard doctrine be understood in its context.
[ترجمه گوگل]مهم است که دکترین سکوی پرشی در متن آن درک شود
[ترجمه ترگمان]مهم است که اصول تخته پرش در متن آن درک شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then he provided the springboard for the second with a long, perfectly-judged touch kick.
[ترجمه گوگل]سپس با یک ضربه لمسی طولانی و کاملاً قابل قضاوت، سکوی پرش دوم را فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]سپس سکوی پرش را برای دومین بار با یک ضربه لمس کاملا داوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Maybe this will be a springboard for us to compete for the rest of the season.
[ترجمه گوگل]شاید این سکوی پرشی برای ما برای رقابت در ادامه فصل باشد
[ترجمه ترگمان]شاید این یک سکوی پرش برای ما برای رقابت برای بقیه فصل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This story can be the springboard to a whole set of tales about the lion and the mouse.
[ترجمه گوگل]این داستان می تواند سکوی پرشی برای مجموعه ای کامل از داستان ها در مورد شیر و موش باشد
[ترجمه ترگمان]این داستان می تواند تخته پرش برای یک مجموعه از داستان های مربوط به شیر و موش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It therefore acts as a springboard to freedom.
[ترجمه گوگل]بنابراین به عنوان سکوی پرشی برای آزادی عمل می کند
[ترجمه ترگمان]از این رو به عنوان یک تخته پرش برای آزادی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Working from failure Failure is the springboard for profit.
[ترجمه گوگل]کار از شکست شکست سکوی پرشی برای سود است
[ترجمه ترگمان]کار کردن از شکست شکست سکوی پرش برای سود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His new job was a springboard for Mr Major's own Cabinet career.
[ترجمه گوگل]شغل جدید او سکوی پرشی برای کار خود آقای میجر در کابینه بود
[ترجمه ترگمان]شغل جدید او سکوی پرش برای شغل کابینه آقای میجر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Its eventual success acted as a springboard for the union boss, who looks much younger than his 56 years.
[ترجمه گوگل]موفقیت نهایی آن به عنوان سکوی پرشی برای رئیس اتحادیه عمل کرد که بسیار جوانتر از 56 سالش به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]موفقیت نهایی آن به عنوان سکوی پرش برای رئیس اتحادیه عمل کرد که جوان تر از ۵۶ سال او به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخته شیرجه (اسم)
springboard

واگن سبک (اسم)
springboard

انگلیسی به انگلیسی

• semiflexible board used to provide extra lift into the air (diving, gymnastics); point of departure
if something is a springboard for an action or enterprise, it makes it possible for the action or enterprise to begin.
a springboard is also a flexible board which you jump on before performing a dive or a gymnastic movement.
circumstances which aid advancement; springy board used as a takeoff in leaping; diving board

پیشنهاد کاربران

A starting point or platform for launching into something else, such as a career, an idea, or a discussion.
نقطه شروع یا سکویی برای شروع به چیز دیگری، مانند یک شغل، یک ایده یا یک بحث
مثال؛
Her success in the previous role served as a springboard for her career.
...
[مشاهده متن کامل]

In a discussion about education, someone might say, “A strong foundation in math can be a springboard to success in other subjects. ”
A business owner might say, “Our successful product line has become a springboard for expanding into new markets. ”

springboard
تخته پرش
مثال:
He dived off the springboard and swam down to the shallow end.
او {از} تخته پرش شیرجه زد و به سمت انتهای کم عمق شنا کرد.
نقطۀ شروع
سرآغاز، نقطه ابتدایی
پشتوانه
زیربنا
چیزی که به شما کمک میکند موفق شوید
سکوی پرتاب
موقعیت هایی در زندگی که باعث پیشرفت و ترقی می شوند.

بپرس