• (1)تعریف: a flexible board secured at one end and used to give impetus to a jump in diving or gymnastics.
• (2)تعریف: a beginning point or activity, esp. one that provides a good or fast start.
- a springboard to a career in the theater
[ترجمه گوگل] سکوی پرشی برای یک حرفه در تئاتر [ترجمه ترگمان] یک تخته پرش برای شغلی در تئاتر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He dived off the springboard and swam down to the shallow end.
[ترجمه گوگل]او از سکوی پرش شیرجه زد و تا انتهای کم عمق شنا کرد [ترجمه ترگمان]از روی سکوی پرش پایین آمد و به طرف انتهای کم عمق شنا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The 1981 budget was the springboard for an economic miracle.
[ترجمه گوگل]بودجه سال 1981 سکوی پرشی برای یک معجزه اقتصادی بود [ترجمه ترگمان]بودجه سال ۱۹۸۱ سکوی پرش برای یک معجزه اقتصادی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The college debating society was a natural springboard for her career in politics.
[ترجمه گوگل]جامعه مناظره دانشگاهی سکوی پرشی طبیعی برای حرفه او در سیاست بود [ترجمه ترگمان]کالج بحث و جدل یک تخته پرش طبیعی برای حرفه خود در سیاست بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The TV soap has been a springboard for a lot of careers.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] ( حضور در ) سریال های آبکی تلویزیون سکوی پرتابی بوده برای بسیاری از مشاغل
|
[ترجمه گوگل]صابون تلویزیون سکوی پرشی برای بسیاری از مشاغل بوده است [ترجمه ترگمان]صابون تلویزیون، تخته پرش برای بسیاری از مشاغل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The document provided a springboard for a lot of useful discussion.
[ترجمه گوگل]این سند سکوی پرشی برای بسیاری از بحث های مفید فراهم کرد [ترجمه ترگمان]این سند سکوی پرش را برای بسیاری از بحث های مفید فراهم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She should be a favorite in the three-meter springboard and the platform, but things are never that simple for Clark.
[ترجمه گوگل]او باید در سکوی پرش سه متری مورد علاقه باشد، اما همه چیز برای کلارک هرگز به این سادگی نیست [ترجمه ترگمان]او باید در سکوی پرش سه متر و سکو مورد علاقه باشد، اما هیچ چیز برای کلارک ساده نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It is important that the springboard doctrine be understood in its context.
[ترجمه گوگل]مهم است که دکترین سکوی پرشی در متن آن درک شود [ترجمه ترگمان]مهم است که اصول تخته پرش در متن آن درک شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Then he provided the springboard for the second with a long, perfectly-judged touch kick.
[ترجمه گوگل]سپس با یک ضربه لمسی طولانی و کاملاً قابل قضاوت، سکوی پرش دوم را فراهم کرد [ترجمه ترگمان]سپس سکوی پرش را برای دومین بار با یک ضربه لمس کاملا داوری کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Maybe this will be a springboard for us to compete for the rest of the season.
[ترجمه گوگل]شاید این سکوی پرشی برای ما برای رقابت در ادامه فصل باشد [ترجمه ترگمان]شاید این یک سکوی پرش برای ما برای رقابت برای بقیه فصل باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This story can be the springboard to a whole set of tales about the lion and the mouse.
[ترجمه گوگل]این داستان می تواند سکوی پرشی برای مجموعه ای کامل از داستان ها در مورد شیر و موش باشد [ترجمه ترگمان]این داستان می تواند تخته پرش برای یک مجموعه از داستان های مربوط به شیر و موش باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It therefore acts as a springboard to freedom.
[ترجمه گوگل]بنابراین به عنوان سکوی پرشی برای آزادی عمل می کند [ترجمه ترگمان]از این رو به عنوان یک تخته پرش برای آزادی عمل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Working from failure Failure is the springboard for profit.
[ترجمه گوگل]کار از شکست شکست سکوی پرشی برای سود است [ترجمه ترگمان]کار کردن از شکست شکست سکوی پرش برای سود است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. His new job was a springboard for Mr Major's own Cabinet career.
[ترجمه گوگل]شغل جدید او سکوی پرشی برای کار خود آقای میجر در کابینه بود [ترجمه ترگمان]شغل جدید او سکوی پرش برای شغل کابینه آقای میجر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Its eventual success acted as a springboard for the union boss, who looks much younger than his 56 years.
[ترجمه گوگل]موفقیت نهایی آن به عنوان سکوی پرشی برای رئیس اتحادیه عمل کرد که بسیار جوانتر از 56 سالش به نظر می رسد [ترجمه ترگمان]موفقیت نهایی آن به عنوان سکوی پرش برای رئیس اتحادیه عمل کرد که جوان تر از ۵۶ سال او به نظر می رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تخته شیرجه (اسم)
springboard
واگن سبک (اسم)
springboard
انگلیسی به انگلیسی
• semiflexible board used to provide extra lift into the air (diving, gymnastics); point of departure if something is a springboard for an action or enterprise, it makes it possible for the action or enterprise to begin. a springboard is also a flexible board which you jump on before performing a dive or a gymnastic movement. circumstances which aid advancement; springy board used as a takeoff in leaping; diving board
پیشنهاد کاربران
پیشران
A starting point or platform for launching into something else, such as a career, an idea, or a discussion. نقطه شروع یا سکویی برای شروع به چیز دیگری، مانند یک شغل، یک ایده یا یک بحث مثال؛ Her success in the previous role served as a springboard for her career. ... [مشاهده متن کامل]
In a discussion about education, someone might say, “A strong foundation in math can be a springboard to success in other subjects. ” A business owner might say, “Our successful product line has become a springboard for expanding into new markets. ”
تخته پرش مثال: He dived off the springboard and swam down to the shallow end. او {از} تخته پرش شیرجه زد و به سمت انتهای کم عمق شنا کرد.
نقطۀ شروع
سرآغاز، نقطه ابتدایی
پشتوانه
زیربنا
چیزی که به شما کمک میکند موفق شوید
سکوی پرتاب موقعیت هایی در زندگی که باعث پیشرفت و ترقی می شوند.