spring up

/sprɪŋ ʌp//sprɪŋ ʌp/

ناگهان پدیدار شدن، غفلتا ظاهر شدن

جمله های نمونه

1. Many monster high - rise buildings spring up all over the city.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ساختمان های مرتفع هیولا در سرتاسر شهر ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ساختمان های بلند دنیا در سرتاسر شهر رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The northwest wind will spring up this evening.
[ترجمه امیر] باد شمال غربی شام امروز پدیدار خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]وزش باد شمال غربی عصر امروز وزش باد
[ترجمه ترگمان]باد شمال غربی امروز غروب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Doubts have begun to spring up in my mind.
[ترجمه گوگل]تردیدها در ذهنم شروع به ظهور کرده اند
[ترجمه ترگمان]شک و تردید به ذهنم خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Girls spring up faster than boys before 1
[ترجمه من] دختر ها پیش از یک ( سالگی ) سریعتر رشد می کنند.
|
[ترجمه گوگل]دختران زودتر از پسران قبل از 1 بهار می شوند
[ترجمه ترگمان]دخترها زودتر از ساعت ۱ بهار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When the lights of Canewdon village began to spring up on their hill they looked like lights through frosted glass.
[ترجمه گوگل]وقتی چراغ‌های روستای کانودون روی تپه‌شان شروع به تابیدن کردند، مانند نورهایی از شیشه‌های مات به نظر می‌رسند
[ترجمه ترگمان]وقتی چراغ های دهکده Canewdon شروع به پریدن از بالای تپه کردند، مثل نور از پشت شیشه های مات به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As the rifts widen, their side effects spring up across the countryside.
[ترجمه گوگل]با گسترش شکاف ها، عوارض جانبی آنها در سراسر حومه شهر ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]با گسترش شکاف ها، اثرات جانبی آن ها در سرتاسر نواحی حومه ای افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But such conversations, unless they spring up spontaneously among friends, are usually poor and wretched things.
[ترجمه گوگل]اما این گونه گفتگوها، مگر اینکه خود به خود در میان دوستان پدید آید، معمولاً چیزهای فقیرانه و بدی هستند
[ترجمه ترگمان]اما این گونه گفتگوها، مگر آنکه خود به خودی خود در میان دوستان به اوج خود برسند، معمولا ضعیف و بی نوا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Today, well-managed production-line law services have begun to spring up.
[ترجمه گوگل]امروز، خدمات حقوقی خط تولید با مدیریت خوب شروع به ظهور کرده است
[ترجمه ترگمان]امروزه خدمات انتظامی به خوبی مدیریت شده، آغاز به کار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its flame would sink, then spring up suddenly, casting wild shadows over the wall and the floor.
[ترجمه گوگل]شعله آن غرق می‌شد، سپس ناگهان فوران می‌کرد و سایه‌های وحشی روی دیوار و زمین می‌اندازد
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش فروکش می کند، سپس ناگهان از جا می جهد و سایه های وحشی بر دیوار و کف اتاق می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. New roads spring up, old roads fade away.
[ترجمه گوگل]جاده های جدید به وجود می آیند، جاده های قدیمی محو می شوند
[ترجمه ترگمان]جاده های جدید باز می شوند، جاده قدیمی محو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Soon patient organizations began to spring up.
[ترجمه گوگل]به زودی سازمان های بیماران شروع به ظهور کردند
[ترجمه ترگمان]به زودی سازمان های بیمار شروع به پریدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They spring up quickly after rains, when the surface is moist.
[ترجمه گوگل]آنها به سرعت پس از باران، زمانی که سطح مرطوب است، ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها بعد از باران به سرعت بالا می آیند، وقتی که سطح آب مرطوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. New factories were spring up all over the country.
[ترجمه گوگل]کارخانه های جدید در سراسر کشور شروع به کار کردند
[ترجمه ترگمان]کارخانه های جدید سرتاسر کشور را پر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He said new courses spring up because there is demand from would-be students – but not necessarily from businesses.
[ترجمه گوگل]او گفت که دوره های جدید به وجود می آیند زیرا تقاضا از سوی دانشجویان بالقوه وجود دارد - اما نه لزوماً از طرف مشاغل
[ترجمه ترگمان]او گفت که دوره های جدید به این دلیل آغاز می شوند که تقاضا از دانشجویان آتی وجود دارد - اما نه لزوما از کسب و کارها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• appear, develop, come into existence; be formed, take on form

پیشنهاد کاربران

appear suddenly and quickly
ظهور ناگهانی
سروکله شون یه دفعه پیدا میشه
ناگهان/سریع پدیدار شدن
متولد شدن، پا به عرصه وجود گذاشتن
ناگهان به وجود آمدن
come into existence; take on form or shape
ظاهر شدن
پدیدار شدن
شکل گرفتن
ناگهان سر برآوردن
جهش یافتن
to start to exist suddenly:
پدیدار شدن ، روی عرصه آمدن ،

بپرس