sprig

/sprɪɡ//sprɪɡ/

معنی: شاخه کوچک، میخ کوچک بی سر، نو باوه، ترکه، جوانک، گلدوزی کردن، بشکل شاخ و برگ در اوردن
معانی دیگر: نوشاخه، شاخه ی کوچک، ریزشاخه، شاخچه، ستاک، نسل، فرزند، تخم و ترکه، تزیین شاخه مانند، میخ بی سر (و کوچک) میخ سر باریک، میله، چیله، خاشاک، نوجوان، (از گیاه)، ترکه بریدن، شاخچه زدن، چیله کندن، با شاخ و برگ (یا آذین شاخ و برگ مانند) تزیین کردن، بوته، می  کوچک بی سر، بشکل شا وبرگ در اوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a twig or shoot from a plant, usu. with its leaves, flowers, or berries.
مشابه: spray

- a sprig of mint
[ترجمه گوگل] یک شاخه نعنا
[ترجمه ترگمان] شاخه کوچکی از نعناع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an ornament resembling such a twig or shoot.
مشابه: spray

جمله های نمونه

1. a sprig of laurel
یک شاخه برگ بو

2. a sprig of parsely
یک شاخه جعفری

3. a young sprig of nobility
جوانی از نسل اشراف

4. Decorate with a sprig of mint .
[ترجمه گوگل]با یک شاخه نعنا تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]decorate با شاخه گل نعناع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I decorated the fruit salad with a sprig of mint.
[ترجمه گوگل]سالاد میوه را با یک شاخه نعنا تزئین کردم
[ترجمه ترگمان]سالاد میوه را با شاخه نعناع تزئین کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He wore a sprig of lilac in his button hole.
[ترجمه عابدی اصغر] اویک شاخه گل یاس در سوراخ دکمه پیراهنش گذاشته بود
|
[ترجمه گوگل]او یک شاخه یاس بنفش را در سوراخ دکمه اش پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]یک شاخه گل یاس بنفش پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A festive sprig or two round the picture rail?
[ترجمه گوگل]یک یا دو شاخه جشن دور ریل تصویر؟
[ترجمه ترگمان]یک شاخه شاد یا دو دور در اطراف خط آهن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A sprig of holly with three berries was taped with sticking plaster to the wall over her desk.
[ترجمه گوگل]یک شاخه هالی با سه توت با چسب گچ به دیوار روی میزش چسبانده شده بود
[ترجمه ترگمان]یک شاخه درخت راج با سه تمشک که به دیوار چسبیده بود با گچ به دیوار چسبانده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A dark, intense, semi-smiling stare, as if the sprig of white heather was not charity but compulsory.
[ترجمه گوگل]نگاهی تیره، شدید و نیمه خندان، گویی شاخه هدر سفید صدقه نیست، بلکه اجباری است
[ترجمه ترگمان]یک نگاه به رنگ تیره و نیمه خندان و نیمه خندان، انگار که شاخه درخت سفید صدقه نیست، اما اجباری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Garnish with a fruit and a sprig of poison ivy.
[ترجمه گوگل]با یک میوه و یک شاخه پیچک سمی تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]Garnish با میوه و شاخه پیچک سمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Garnish with whole prawns and a sprig of parsley if you have any left.
[ترجمه گوگل]اگر باقی مانده بود با میگوی کامل و یک شاخه جعفری تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]اگه از چپ و راست با یه میگو و یه شاخه جعفری وحشی بازی می کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cook a few tart apples along with a sprig or two of mint and strain through a fine sieve.
[ترجمه گوگل]چند عدد سیب تارت را به همراه یک یا دو شاخه نعنا بپزید و از صافی ریز صاف کنید
[ترجمه ترگمان]چند سیب تارت به همراه یک شاخه کوچک و یا دو دانه نعناع را از طریق غربال ظریف کوک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Place sugar, chopped rosemary and mint sprig in the bottom of a cocktail shaker. Muddle well.
[ترجمه گوگل]شکر، رزماری خرد شده و شاخه نعنا را در کف یک کوکتل شیکر قرار دهید خوب قاطی کن
[ترجمه ترگمان]شکر، رزماری و شاخه نعناع را در کف یک قمقمه کوکتل گذاشته بود بسیار خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A cowlick is that often annoying little sprig of hair that seems to grow in a different direction from everything else and just won't lie down.
[ترجمه گوگل]گل گاو آن شاخه کوچک موی آزاردهنده ای است که به نظر می رسد در جهتی متفاوت از هر چیز دیگری رشد می کند و دراز نمی کشد
[ترجمه ترگمان]A این است که اغلب یک شاخه کوچک از مو را آزار می دهد که به نظر می رسد در جهت دیگری از هر چیز دیگری رشد می کند و فقط دروغ نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاخه کوچک (اسم)
twig, sprig, spray, subshrub

میخ کوچک بی سر (اسم)
sprig

نو باوه (اسم)
youngster, young, sprig

ترکه (اسم)
switch, branch, rod, offshoot, wand, bequest, twig, sprig, heirloom, spray, bough, wattle, scion

جوانک (اسم)
youngster, chap, sprig, lad, callant, youngling

گلدوزی کردن (فعل)
sprig, embroider

بشکل شاخ و برگ در اوردن (فعل)
sprig

انگلیسی به انگلیسی

• shoot, twig, small branch; ornament resembling a shoot or sprig; youth, young man, lad; headless nail
mark or decorate with small branches
a sprig of a plant is a small piece of stem with leaves on it.

پیشنهاد کاربران

sprig ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: برخه 1
تعریف: قطعه ای از ساقه یا ریشۀ گیاهان علفی که برای تکثیر به کار میرود
شاخه ی کوچک

بپرس