اسم ( noun )
• (1) تعریف: water or another liquid flying or falling in fine droplets, as from the nozzle of a hose.
• مترادف: mist, vapor
• مترادف: mist, vapor
• (2) تعریف: a burst or jet of liquid in fine particles, as from a pressurized can.
• مترادف: aerosol
• مترادف: aerosol
• (3) تعریف: a liquid preparation made to be applied or dispensed by spraying, such as an insecticide, paint, or cosmetic.
• مترادف: aerosol
• مترادف: aerosol
• (4) تعریف: a device for applying or dispensing a liquid by spraying.
• مترادف: atomizer, shower, spray can, sprinkler
• مترادف: atomizer, shower, spray can, sprinkler
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sprays, spraying, sprayed
حالات: sprays, spraying, sprayed
• (1) تعریف: to emit or disperse (a liquid) in fine droplets or particles.
• مترادف: atomize, sprinkle
• مشابه: diffuse, disperse, spatter, vaporize
• مترادف: atomize, sprinkle
• مشابه: diffuse, disperse, spatter, vaporize
- This device sprays water.
[ترجمه گوگل] این دستگاه آب را می پاشد
[ترجمه ترگمان] این دستگاه آب را اسپری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دستگاه آب را اسپری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to treat or cover with a spray.
• مترادف: sprinkle
• مشابه: drizzle, mist, shower
• مترادف: sprinkle
• مشابه: drizzle, mist, shower
- She sprayed her throat with medicine.
[ترجمه گوگل] به گلویش دارو پاشید
[ترجمه ترگمان] اون با دارو روی گلوش فشار آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون با دارو روی گلوش فشار آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's quicker to spray the walls with paint than to use a brush.
[ترجمه منیژه اسدنژاد] با اسپری رنگ دیوارها سریعتر ازبرس رنگ میشوند.|
[ترجمه گوگل] پاشیدن رنگ روی دیوارها سریعتر از استفاده از قلم مو است[ترجمه ترگمان] سریع تر از آن است که دیوارها را با نقاشی شروع کنند تا از یک برس استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: sprayer (n.)
مشتقات: sprayer (n.)
• (1) تعریف: to emit or disperse a spray.
• مترادف: sprinkle
• مترادف: sprinkle
• (2) تعریف: to issue forth in a spray.
• مترادف: mist
• مشابه: diffuse, shower, sprinkle, vaporize
• مترادف: mist
• مشابه: diffuse, shower, sprinkle, vaporize
- Water sprayed from the punctured hose.
[ترجمه گوگل] آب از شیلنگ سوراخ شده پاشیده شد
[ترجمه ترگمان] آب از لوله سوراخ شده پاشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آب از لوله سوراخ شده پاشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a single shoot or branch that has leaves, flowers, or berries.
• مترادف: sprig
• مترادف: sprig
- a spray of pine
• (2) تعریف: an ornamental arrangement of flowers, foliage, grasses, or the like.
• مترادف: bouquet, sprig
• مترادف: bouquet, sprig
- a bridal spray