sprawling

پیشنهاد کاربران

خرچنگ قورباغه ( در اشاره به دستخط )
ولو شدن/ the bench where the man sat sprawling again
ولو شدن
گستردگیِ بدون نظم و ترتیب و حساب و کتاب
گستردگی و رشد بی حساب و کتاب
دَرَندَشت، باز، وسیع، بی در و پیکر؛ ولنگ و باز، ولنگ و واز
پراکنده رویی
شهر که در گذر زمان به گونه�ای نابسامان پر از ساختمان شده است
گستردگی بدون نظم و کنترل
نظام گسیخته
به طور نامنظم رشد کردن
وسیع
بی دروپیکر، ولنگار، گل وگشاد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس