فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spouts, spouting, spouted
حالات: spouts, spouting, spouted
• (1) تعریف: to forcefully expel (a fluid or other substance), often in a continuous stream.
• مترادف: gush, jet, spit, spurt, stream, vomit, well
• مشابه: discharge, eject, emit, expel, issue, shoot, squirt, vent
• مترادف: gush, jet, spit, spurt, stream, vomit, well
• مشابه: discharge, eject, emit, expel, issue, shoot, squirt, vent
- The fountain spouted water.
[ترجمه گوگل] چشمه آب فوران کرد
[ترجمه ترگمان] فواره آب فواره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فواره آب فواره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to utter in a pretentious or wordy manner.
• مترادف: carry on, declaim
• مشابه: orate, pour, rant, reel off, spew, spit, unload
• مترادف: carry on, declaim
• مشابه: orate, pour, rant, reel off, spew, spit, unload
- He spouted a lot of nonsense.
[ترجمه گوگل] خیلی حرف های بیهوده زد
[ترجمه ترگمان] اون یه عالمه چرت و پرته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون یه عالمه چرت و پرته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to forcefully emit a fluid or other substance, often in a continuous stream.
• مترادف: jet, spurt, stream
• مشابه: belch, erupt, gush, spew, squirt
• مترادف: jet, spurt, stream
• مشابه: belch, erupt, gush, spew, squirt
- The volcano spouted for days.
[ترجمه گوگل] آتشفشان روزها فوران کرد
[ترجمه ترگمان] آتشفشان به مدت چند روز فواره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آتشفشان به مدت چند روز فواره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to flow out forcefully, usu. under pressure.
• مترادف: gush, issue, pour, shoot, spew, squirt, vomit
• مشابه: erupt, flow, jet, vent, well
• مترادف: gush, issue, pour, shoot, spew, squirt, vomit
• مشابه: erupt, flow, jet, vent, well
- Hot water is spouting from the geyser.
[ترجمه گوگل] آب گرم از آبفشان بیرون می زند
[ترجمه ترگمان] آب داغ از the فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آب داغ از the فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a tube, pipe, or other projection from which fluid or other substance is ejected or poured.
• مترادف: drainpipe, duct, nozzle, waterspout
• مترادف: drainpipe, duct, nozzle, waterspout
- a spout on a teapot
[ترجمه گوگل] یک دهانه روی قوری
[ترجمه ترگمان] یک فواره روی قوری است،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک فواره روی قوری است،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a jet or forceful discharge of fluid.
• مترادف: fountain, gush, jet, spurt, squirt
• مترادف: fountain, gush, jet, spurt, squirt
- We watched for the whale's spout.
[ترجمه گوگل] ما مراقب فوران نهنگ بودیم
[ترجمه ترگمان] ما تماشای فواره وال را تماشا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما تماشای فواره وال را تماشا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید