spout

/ˈspaʊt//spaʊt/

معنی: لوله، ناودان، فوران، شیر آب، فواره، دهانه، جوش، پریدن، فوران کردن، فواره زدن، جهش کردن، فواره زدن اب
معانی دیگر: (شیر آب یا سماور و غیره) لوله، (از لوله یا شیر و غیره) فوران، فواره زنی، (آبگونه) جهش، نواره ی آب (که از لوله یا شیر خارج می شود)، ریسمان آب (در هوا)، آب ریسمان، (آب ریسمان همراه با هوا که از بینی نهنگ فشانده می شود) آبفشانه، (آبگونه را از لوله یا دهانه) پراندن، فشاندن، با فشار بیرون دادن، اشپیختن، (بلند و با ابهت مصنوعی) گفتن، با لفت و لعاب گفتن، حرف پراندن، (آبگونه) بیرون پریدن، لوله ی قوری، رجوع شود به: downspout، (راه ناودان مانند برای حمل غلات یا آرد و غیره) لغزان راه، شیب راه، (انگلیس - قدیمی - خودمانی) دکان گروبرداری، بنگاه کار گشایی، میزاب، جوی، غلیان، پرش

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spouts, spouting, spouted
(1) تعریف: to forcefully expel (a fluid or other substance), often in a continuous stream.
مترادف: gush, jet, spit, spurt, stream, vomit, well
مشابه: discharge, eject, emit, expel, issue, shoot, squirt, vent

- The fountain spouted water.
[ترجمه گوگل] چشمه آب فوران کرد
[ترجمه ترگمان] فواره آب فواره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to utter in a pretentious or wordy manner.
مترادف: carry on, declaim
مشابه: orate, pour, rant, reel off, spew, spit, unload

- He spouted a lot of nonsense.
[ترجمه گوگل] خیلی حرف های بیهوده زد
[ترجمه ترگمان] اون یه عالمه چرت و پرته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to forcefully emit a fluid or other substance, often in a continuous stream.
مترادف: jet, spurt, stream
مشابه: belch, erupt, gush, spew, squirt

- The volcano spouted for days.
[ترجمه گوگل] آتشفشان روزها فوران کرد
[ترجمه ترگمان] آتشفشان به مدت چند روز فواره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to flow out forcefully, usu. under pressure.
مترادف: gush, issue, pour, shoot, spew, squirt, vomit
مشابه: erupt, flow, jet, vent, well

- Hot water is spouting from the geyser.
[ترجمه گوگل] آب گرم از آبفشان بیرون می زند
[ترجمه ترگمان] آب داغ از the فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a tube, pipe, or other projection from which fluid or other substance is ejected or poured.
مترادف: drainpipe, duct, nozzle, waterspout

- a spout on a teapot
[ترجمه گوگل] یک دهانه روی قوری
[ترجمه ترگمان] یک فواره روی قوری است،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a jet or forceful discharge of fluid.
مترادف: fountain, gush, jet, spurt, squirt

- We watched for the whale's spout.
[ترجمه گوگل] ما مراقب فوران نهنگ بودیم
[ترجمه ترگمان] ما تماشای فواره وال را تماشا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. spout off
نسنجیده حرف زدن،کتره گویی کردن،حرف بیجا زدن

2. a ewer's spout
لوله ی آفتابه

3. a powerful spout that had made a curve in the sky
فوران آب پر فشاری که در هوا قوس ایجاد کرده بود

4. up the spout
(انگلیس - خودمانی) 1- (قدیمی) در گرو 2- ورشکسته،مفلس 3- آبستن

5. The spout is chipped so it doesn't pour very well.
[ترجمه گوگل]دهانه تراشه شده است بنابراین خیلی خوب نمی ریزد
[ترجمه ترگمان]فوران آبش پاره می شود و خیلی هم زیاد می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Well, that's my holiday plans gone up the spout!
[ترجمه گوگل]خب، این برنامه‌های تعطیلات من است!
[ترجمه ترگمان]! خب، این برنامه تعطیلات منه که داره فوران میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He can spout Shakespeare for hours.
[ترجمه گوگل]او می تواند ساعت ها شکسپیر را بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان] میتونه ساعت ها شکسپیر رو فواره کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He used his column to spout ill-informed criticism of the Scots rugby team.
[ترجمه گوگل]او از ستون خود برای انتقاد نادرست از تیم راگبی اسکاتلند استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او از ستون خود برای فوران انتقاد از تیم راگبی اسکاتلند استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He could spout poetry for hours.
[ترجمه گوگل]او می توانست ساعت ها شعر بفرستد
[ترجمه ترگمان] اون میتونه ساعت ها شعر spout
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She could do nothing but spout insults.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست کاری بکند جز فحش دادن
[ترجمه ترگمان]اون هیچ کاری نمی تونه بکنه جز insults فواره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Water poured from the spout.
[ترجمه گوگل]از دهانه آب ریخته شد
[ترجمه ترگمان]آب از فوران آب می چکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ishmael says they are whales because they spout and have horizontal tails.
[ترجمه گوگل]اسماعیل می گوید آنها نهنگ هستند چون فوران می کنند و دم افقی دارند
[ترجمه ترگمان]اسماعیل می گوید که آن ها وال ها هستند چون فواره می کنند و دم افقی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Oil continues to spout from the damaged well.
[ترجمه گوگل]نفت همچنان از چاه آسیب دیده فوران می کند
[ترجمه ترگمان]نفت همچنان از چاه آسیب دیده شروع به فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Forbes can apparently spout the results of all presidential elections to the nearest decimal point.
[ترجمه گوگل]فوربس ظاهراً می تواند نتایج همه انتخابات ریاست جمهوری را تا نزدیکترین نقطه اعشار منتشر کند
[ترجمه ترگمان]او ظاهرا می تواند نتایج همه انتخابات ریاست جمهوری را به نزدیک ترین نقطه اعشار فوران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لوله (اسم)
spout, conduit, tube, cannon, roll, pipe, cylinder

ناودان (اسم)
spout, flume, tube, dale, kennel, downpipe, waterspout, feeder, rainspout

فوران (اسم)
spout, jet, eruption, outburst, ebullition, irruption, effusion

شیر آب (اسم)
spout, stopcock, faucet, tap, spigot

فواره (اسم)
spout, jet, fount, waterworks, fountain, jet of water

دهانه (اسم)
eye, throat, mouthpiece, aperture, mouth, opening, spout, outfall, bridle, jet, embouchure, ostiole

جوش (اسم)
boil, ferment, burble, spout, effervescence, effervescency, furuncle, pimple, eruption, simmer, weld, rash, solder, whelk, gush

پریدن (فعل)
flight, spout, vault, fly, skip, jump, bounce, spring, tumble

فوران کردن (فعل)
spout, bubble, erupt, effuse, irrupt, spew

فواره زدن (فعل)
spout, jet, gush

جهش کردن (فعل)
spout, rebound, spring, lunge, spurt

فواره زدن اب (فعل)
spout

تخصصی

[عمران و معماری] سرشیر - لوله خروجی

انگلیسی به انگلیسی

• tube through which something is poured, nozzle; drainpipe; stream of liquid; waterspout; spurt; pawnshop (slang)
discharge liquid in a stream, gush, spurt, flow; recite pompously, give a speech; talk excitedly
when liquid or flame spouts out of something, it comes out fast in a long stream.
if someone spouts something that they have learned, they speak without stopping or thinking.
the spout of a kettle, teapot, or other liquid container is the tube that the liquid comes out of.

پیشنهاد کاربران

روده درازی کردن؛ پر گویی یا پر حرفی کردن؛ حرف مفت زدن؛ طولانی و کسل کننده صحبت کردن؛ بی فکر حرف بیهوده زدن.
Example 1: 👇
She would go red in the face and start to spout.
صورتش سرخ می شد ( بر اثر عصبانیت یا دستپاچگی ) و شروع می کرد به روده درازی ( پر حرفی ) کردن.
...
[مشاهده متن کامل]

Example 2: 👇
He spouted his theories on foreign policy for the better part of the night.
بخش قابل ملاحظه ای از شب را به روده درازی در مورد تئوریِهاش در زمینه ی سیاست خارجی گذراند

spout
همریشه با اِشپیختن یا اِشپوختن ، نامواژه سازی :
اِشپیزه ، اِشپیز ( از اِشپیحتن )
اِشپوزه ، اِشپوز ( از اِشپوختَن )
[هواشناسی]
پیچَند ، تنوره
spout ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی )
واژه مصوب: ناودان
تعریف: بخشی از پالابَر/صافی بَر ( portafilter ) که قهوة عصاره گیری شده از آنجا به درون فنجان می ریزد
وراجی کردن ؛ فوران ( کردن ) , فواره زدن
# He spouted a lot of nonsense
# She is always spouting off about her problems
# a spout of water shot out of the geyser
# Flames spouted out from the oil wells
# Water is spouting from the fountain
وراجی کردن
to talk a lot about something in a boring or annoying way
1 - صحبت زیاد در مورد چیزی 2 - تکرار چیزی در حالت کسل کننده یا آزار دهنده

بپرس