• : تعریف: a husband or wife. • مشابه: mate, partner
جمله های نمونه
1. a faithless spouse
همسر خیانتکار
2. When a husband prospers in his business, his spouse benefits also.
[ترجمه گوگل]وقتی شوهر در کسب و کار خود موفق باشد، همسرش نیز سود می برد [ترجمه ترگمان]زمانی که یک شوهر در کسب وکار خود پیشرفت می کند، همسر او نیز سود می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The woman and her spouse relieved each other throughout the night at their child's bedside.
[ترجمه نازگل] زن و همسرش در طول شب در کنار تخت کودکشان همدیگر را تسکین دادند.
|
[ترجمه گوگل]زن و همسرش در طول شب در کنار بالین فرزندشان از یکدیگر آسوده خاطر می کردند [ترجمه ترگمان]زن و همسرش هر شب در کنار تخت خواب بچه یکدیگر را تسلی می دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. "May I bring my spouse to the office party?" Dorinda asked.
[ترجمه گوگل]"آیا می توانم همسرم را به مهمانی دفتر بیاورم؟" دوریندا پرسید [ترجمه ترگمان]\"ممکن است همسرم را به مهمانی دعوت کنم؟\" dorinda \" پرسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her spouse will come to see her on Sunday.
[ترجمه amir] همسر او روز یکشنبه به دیدن او خواهد امد
|
[ترجمه گوگل]همسرش یکشنبه به دیدنش می آید [ترجمه ترگمان]همسر او برای دیدن او در روز یکشنبه به اینجا خواهد آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It is often helpful to have your spouse in the room when major news is expected.
[ترجمه A.A] غالبا مفیداست وقتی خبرهای مهم مورد انتظاراست همسرتون را در کنارتون داشته باشید
|
[ترجمه نازگل] وقتی خبرهای مهمی در انتظارتان هست، اینکه همسرتان در اتاق کنارتان باشد خیلی اوقات کمک کنندست.
|
[ترجمه گوگل]زمانی که اخبار مهمی در انتظار شماست، حضور همسرتان در اتاق اغلب مفید است [ترجمه ترگمان]اغلب برای داشتن همسر شما در اتاق، هنگامی که انتظار می رود اخبار مهم انتظار می رود، مفید است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Take a married couple, with each spouse earning an average salary of $ 4 000.
[ترجمه گوگل]یک زوج متاهل را در نظر بگیرید که هر یک از همسرانشان به طور متوسط 4000 دلار حقوق می گیرند [ترجمه ترگمان]یک زوج متاهل در نظر بگیرید، با هر همسر که حقوق متوسط ۴۰۰۰ دلار را کسب می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Which spouse should enter into the covenant?
[ترجمه گوگل]کدام همسر باید به عهد بپردازد؟ [ترجمه ترگمان]کدام همسر باید وارد پیمان شود؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If you wish, you can also insure your Spouse and pay a joint premium starting from £ 90.
[ترجمه گوگل]در صورت تمایل می توانید همسر خود را نیز بیمه کنید و از 90 پوند حق بیمه مشترک پرداخت کنید [ترجمه ترگمان]اگر می خواهید، می توانید همسر خود را بیمه کنید و یک حق ویژه مشترک از ۹۰ پوند را پرداخت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. When possible, it is often advantageous for the spouse also to go into psychotherapy.
[ترجمه گوگل]در صورت امکان، اغلب برای همسر نیز سودمند است که به روان درمانی برود [ترجمه ترگمان]در صورت امکان، اغلب برای همسر مفید است که به روان درمانی نیز برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Spouse was gobsmacked. After tea and lots of talking, I rang my Mum, singing the praises of epidurals.
[ترجمه گوگل]همسر مات و مبهوت شد بعد از صرف چای و صحبت های زیاد، زنگ زدم به مادرم و ستایش اپیدورال را خواندم [ترجمه ترگمان]spouse gobsmacked بود بعد از صرف چای و کلی حرف زدن، مادرم را به صدا در آوردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. However, some firms issue the spouse with details of opportunities available to do voluntary work or attend further education classes.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از شرکتها جزئیات فرصتهای موجود برای انجام کار داوطلبانه یا شرکت در کلاسهای آموزشی را به همسرشان میدهند [ترجمه ترگمان]با این حال، برخی از شرکت ها همسر را با جزئیات فرصت های موجود برای انجام کار داوطلبانه و یا در کلاس های آموزش بیشتر مطرح می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The prize for the innocent spouse lay in benefits such as child custody and financial support.
[ترجمه گوگل]جایزه همسر بی گناه شامل مزایایی مانند حضانت فرزند و حمایت مالی است [ترجمه ترگمان]جایزه برای همسر بی گناه از جمله حضانت کودک و حمایت مالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They may also insist that the other spouse change their behaviour so that it would be more consistent with their own.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است اصرار کنند که همسر دیگر رفتار خود را تغییر دهد تا با رفتار خود سازگارتر باشد [ترجمه ترگمان]آن ها همچنین ممکن است اصرار داشته باشند که همسر دیگر رفتار خود را تغییر دهد به طوری که سازگاری با آن ها بیشتر باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Lady Grafton had agreed readily with her spouse.
[ترجمه zizi] خانم گرافتن به راحتی با همسرش موافقت کرد
|
[ترجمه گوگل]لیدی گرافتون به راحتی با همسرش به توافق رسیده بود [ترجمه ترگمان]لیدی گرافتن به راحتی با همسر خود موافقت کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Any civil servant who talks to his or her spouse about work would be committing an offence.
[ترجمه گوگل]هر کارمند دولتی که با همسرش در مورد کار صحبت کند مرتکب جرم شده است [ترجمه ترگمان]هر مستخدم کشوری که با همسر خود صحبت می کند مرتکب جرم خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Property held in joint tenancy automatically passes to the surviving spouse after the death of the other.
[ترجمه گوگل]اموالی که در اجاره مشترک نگهداری می شود پس از فوت دیگری به طور خودکار به همسر بازمانده می رسد [ترجمه ترگمان]اموال نگهداری شده در قراردادهای اجاره مشترک به طور خودکار به همسر زنده پس از مرگ یکی دیگر منتقل می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• husband, wife, mate someone's spouse is their husband or wife; a formal word.
پیشنهاد کاربران
اسم: همسر شوهر زن شریک زندگی
همسر ( Husband or Wife )
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Piblings = خاله و عمو یا عمه و دایی
همسر ، زوج یا زوجه
همسر، زوج
spouse ( n ) ( spaʊs ) =a husband or wife, e. g. Fill in your spouse's name here. spousal ( adj ) ( spaʊzl ) e. g. spousal consent. spousal abuse.