[ترجمه گوگل]تام چهره بسیار لکهای دارد [ترجمه ترگمان]صورت تام پر از جوش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She's going out with some spotty youth.
[ترجمه گوگل]او با چند جوان لکه دار بیرون می رود [ترجمه ترگمان]اون داره با چند تا جوون پر از جوش بیرون میره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She has a fairly spotty work record.
[ترجمه گوگل]او سابقه کاری نسبتاً ضعیفی دارد [ترجمه ترگمان]او سابقه کاری زیادی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I knew him when he was just a spotty youth.
[ترجمه گوگل]من او را زمانی میشناختم که جوانی ناقص بود [ترجمه ترگمان]من او را در زمان جوانی می شناختم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Light suit, short hair, spotty face, but looking in charge.
[ترجمه گوگل]کت و شلوار سبک، موهای کوتاه، صورت خالدار، اما به نظر مسئول [ترجمه ترگمان]کت و شلوار روشن، موهای کوتاه و لک spotty، اما به دنبال کار می گردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This was spotty and not a major problem.
[ترجمه گوگل]این لکه دار بود و مشکل بزرگی نبود [ترجمه ترگمان]این مساله مشکل دار بوده و مشکل اصلی نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Kitty, her heroine, is dumpy, spotty, pallid and downtrodden.
[ترجمه سامان] کیتی قهرمان تپل ، خالدار، رنگ پریده و له شده است
|
[ترجمه گوگل]کیتی، قهرمان او، چرند، لکه دار، رنگ پریده و سرکوب شده است [ترجمه ترگمان]کیتی، زن قهرمان زن چاق و کثیف و خون آلود است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The content is pretty spotty so far.
[ترجمه گوگل]محتوا تا اینجای کار بسیار پرمعنا است [ترجمه ترگمان]این محتوا تا کنون spotty شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But sketch shows have a spotty prime-time record of late.
[ترجمه گوگل]اما نمایشهای اسکچ، اخیراً سابقهای نادر در پرایمتایم دارند [ترجمه ترگمان]اما نشان می دهد که یک رکورد رسمی مشکل دار از دیر زمانی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Clear a spotty complexion with this easy homemade mask.
[ترجمه گوگل]با این ماسک خانگی آسان، پوست لکهدار را پاک کنید [ترجمه ترگمان]یه چهره پر از جوش رو با این ماسک خونگی راحت پاک کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Waved back by a Kalashnikov-wielding, spotty boy-soldier, I was subject to a ten-minute harangue by two bad-tempered border guards.
[ترجمه گوگل]با تکان دادن توسط یک پسر-سرباز خالدار کلاشینکف، من در معرض یک ده دقیقه مزاحمت توسط دو مرزبان بدخلق قرار گرفتم [ترجمه ترگمان]I که یک سرباز Kalashnikov به نام spotty - سرباز بود، پشت سر هم یک سخنرانی ده دقیقه ای با دو گارد مرزی بد اخلاق صحبت کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. And who wants spotty people deciding anyone's pay rise?
[ترجمه گوگل]و چه کسی میخواهد افراد بینقص تصمیم بگیرند که دستمزد هر کسی افزایش یابد؟ [ترجمه ترگمان]و چه کسی حرص و جوش داره که مردم تصمیم بگیرن کسی رو از پا در بیاره؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Magnus, I thought, was a spasmo, spotty piece of elephant dung.
[ترجمه گوگل]من فکر کردم مگنوس یک تکه خالدار و اسپاسمو از سرگین فیل است [ترجمه ترگمان]به نظر من، Magnus یک لکه پر از مدفوع فیل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Spotty had done more than simply led Brownie's human owner to his trapped friend.
[ترجمه گوگل]اسپاتی بیش از اینکه صاحب انسان براونی را به سمت دوست گرفتارش هدایت کند، کاری انجام داده بود [ترجمه ترگمان]Spotty بیش از آن انجام داده بود که مالک انسانی Brownie را به دوست به دام افتاده خود هدایت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• stained, covered with spots; irregular, uneven; covered with small sores someone who is spotty has spots or pimples on their skin, especially on their face. spotty also means irregular or inconsistent; used in american english.
پیشنهاد کاربران
دمدمی مزاج spotty young politicians سیاستمداران جوان دمدمی مزاج erratic
ناکامل متوسط ( نه خوب نه بد )
ناهمگن، ناهموار، چیزی که یکدست نیست
خال خالی
عملکرد بد. در ارتباطات به معنی غیر قابل دسترس بودن است.
پر لک ، پر از لک
به پارچه های دارای دایره های متععد و درشت هم میگویند