spots

جمله های نمونه

1. a leopard's spots
خط و خال یوزپلنگ

2. cloth that spots in rain
پارچه ای که در باران لک می شود

3. dice with discolored spots
تاس هایی که نقطه های آن رنگ رفته است

4. in various strategic spots
در نقاط استراتژیکی مختلف

5. hit the high spots
(عامیانه) به رئوس مطالب پرداختن،مطالب عمده را مورد بحث قرار دادن

6. black silk with white spots
پارچه ی ابریشم سیاه با خال های سفید

7. one of kerman's beauty spots
یکی از نقاط زیبای کرمان

8. rasp off any rough spots
ناصافی ها را سوهان بزن.

9. the tablecloth had many spots
رومیزی خیلی لک داشت.

10. moghan is one of the garden spots of iran
(دشت) مغان یکی از نقاط حاصلخیز ایران است.

11. one of the middle east's hot spots
یکی از جاهای پرتلاطم خاورمیانه

پیشنهاد کاربران

Pregnancy Spots
لکه بینی در بارداری
Spots and cavities
سوراخ و غار
معامله بدون اهرم
خال خالی
نقطه های دایره ای روی بدن پلنگ *
خال های پلنگ*
جوش یا قرمزی پوست
نقطه یا خال
( عامیانه ) کافه ، بار
نقاط روی بدن پلنگ
خال خال بدن پلنگ
نقطه ها
نقاط یا خال خالی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس