spotless

/ˈspɑːtləs//ˈspɒtləs/

معنی: بی عیب، بی لکه، بی خال
معانی دیگر: پاک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: spotlessly (adv.), spotlessness (n.)
(1) تعریف: completely without dirt, stain, or spots.
متضاد: dirty
مشابه: immaculate, pure

- She scrubbed the dishes until she was satisfied that they were spotless.
[ترجمه گوگل] ظروف را تمیز کرد تا اینکه راضی شد که بدون لک هستند
[ترجمه ترگمان] ظرف ها را تمیز کرد تا اینکه قانع شد که هیچ مشکلی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The head chef made sure that the kitchen was spotless.
[ترجمه گوگل] سرآشپز مطمئن شد که آشپزخانه بی لک است
[ترجمه ترگمان] سر آشپز مطمئن شد که آشپزخانه بی لک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: without flaw; impeccable.
متضاد: impure, spotted, tarnished
مشابه: clean, immaculate

- His reputation is spotless.
[ترجمه گوگل] شهرتش بی عیب است
[ترجمه ترگمان] شهرتش بی لک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Whatever your past has been, you have a spotless future.
[ترجمه گوگل]گذشته شما هر چه بوده است، آینده ای بی عیب دارید
[ترجمه ترگمان]، هر چی گذشته تو بوده تو یه آینده بی نقصی داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Each morning cleaners make sure everything is spotless.
[ترجمه گوگل]نظافتچی ها هر روز صبح مطمئن می شوند که همه چیز بی لک است
[ترجمه ترگمان] هر روز صبح، مطمئن میشم که همه چیز مرتبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has a spotless record so far.
[ترجمه مدرک طاهرفر] او یک رکورد دست نیافتنی داشت
|
[ترجمه گوگل]او تا اینجای کار رکوردی بی عیب و نقص دارد
[ترجمه ترگمان]تا الان سابقه ای نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The house was bright and absolutely spotless .
[ترجمه گوگل]خانه روشن و کاملاً بی لک بود
[ترجمه ترگمان]خانه روشن و کام لا تمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was young and pretty, with a spotless reputation.
[ترجمه گوگل]او جوان و زیبا بود، با شهرت بی لک
[ترجمه ترگمان]او جوان و خوشگل بود، با یک شهرت پاک و عاری از لکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her home is spotless.
[ترجمه گوگل]خانه اش بی لک است
[ترجمه ترگمان]خونه ش هیچ مشکلی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A spotless stove told us that his mother is a diligent housekeeper.
[ترجمه گوگل]اجاقی بدون لک به ما گفت که مادرش یک خانه دار کوشا است
[ترجمه ترگمان]یک بخاری تمیز به ما گفت که مادرش کدبانوی زرنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She keeps the house spotless.
[ترجمه گوگل]او خانه را تمیز نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]خونه رو تمیز نگه میداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I want this place spotless.
[ترجمه گوگل]من این مکان را بدون لکه می خواهم
[ترجمه ترگمان] من می خوام این خونه مشکلی نداشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bed was hard and absolutely spotless.
[ترجمه گوگل]تخت سفت و کاملا بی لک بود
[ترجمه ترگمان]تخت سخت و کام لا تمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sink and the faucet are spotless.
[ترجمه گوگل]سینک و شیر آب بدون لک هستند
[ترجمه ترگمان]سینک و شیر آب هیچ مشکلی ندارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bed linen should be spotless and pyjamas or nightdresses well cared for.
[ترجمه گوگل]ملحفه تخت باید بدون لک باشد و لباس خواب یا لباس خواب به خوبی از آن مراقبت شود
[ترجمه ترگمان]رخت خواب باید تمیز باشد و پیژامه یا nightdresses به تن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The accommodation is cool and spotless and staff pride themselves on offering a warm welcome.
[ترجمه گوگل]محل اقامت خنک و بی عیب است و کارکنان به استقبال گرم خود افتخار می کنند
[ترجمه ترگمان]این محل اقامت، خنک و بدون لکه است و کارکنان به خود افتخار می دهند که با استقبال گرمی روبرو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Willow trees bend gently along spotless avenues and ancient canals.
[ترجمه گوگل]درختان بید به آرامی در امتداد خیابان های بی لکه و کانال های باستانی خم می شوند
[ترجمه ترگمان]درختان بید به آرامی از راه های تمیز و تمیز عبور می کنند و کانال های قدیمی را تمیز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. True, the whole place was spotless.
[ترجمه گوگل]درست است، کل مکان بی لک بود
[ترجمه ترگمان] درسته، کل خونه مشکلی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی عیب (صفت)
perfect, all right, entire, spotless, flawless, faultless, sound, blameless, intact, fault-free, unexceptionable, indefectible, point-device, serviceable

بی لکه (صفت)
spotless, unspotted

بی خال (صفت)
spotless

انگلیسی به انگلیسی

• unspotted, clean, pure; perfect, flawless
something that is spotless is perfectly clean.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
After scrubbing the kitchen for hours, it was spotless.
A person might say, “I always make sure my car is spotless before going on a road trip. ”
Another might comment, “The hotel room was spotless, with fresh linens and no dust in sight. ”
به شدت تمیز جوری که هیچ لک یا مشکلی نباشه
The kitchen was so spotless you could eat off the floor.
When I begin cleaning my beloved and cozy home, I am filled with motivation, eager to keep it spotless at every moment
perfectly clean
immaculate
spotlessly clean
آدم با آبرو
انسان معصوم و بی گناه
if someone has a spotless reputation or record, people know or think they have never done anything bad
تمیز

بپرس