spot the culprit

پیشنهاد کاربران

عبارت **"trade - off"** به معنای **مبادله، تعادل یا مصالحه بین دو یا چند گزینه است که به دست آوردن یک مزیت ممکن است با از دست دادن مزیت دیگری همراه باشد**.
- وقتی در تصمیم گیری با **trade - off** مواجه می شویم، باید بین دو یا چند گزینه انتخاب کنیم که هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

- به عبارت دیگر، برای به دست آوردن چیزی، ممکن است مجبور باشیم چیزی دیگر را فدا کنیم.
- این مفهوم در اقتصاد، مدیریت، مهندسی، زندگی روزمره و بسیاری زمینه های دیگر کاربرد دارد.
- - -
## مثال ها
- There is always a trade - off between cost and quality.
همیشه یک تعادل بین هزینه و کیفیت وجود دارد.
- Choosing a cheaper car means a trade - off in terms of safety features.
انتخاب یک ماشین ارزان تر به معنای مصالحه در ویژگی های ایمنی است.
- In project management, you often face trade - offs between time, cost, and scope.
در مدیریت پروژه، اغلب با تعادل بین زمان، هزینه و دامنه پروژه مواجه هستید.

عبارت **"spot the culprit"** به معنای **شناسایی یا پیدا کردن مجرم، مقصر یا عامل یک مشکل یا اشتباه** است.
- - -
## توضیح بیشتر
- **Culprit** به کسی گفته می شود که مسئول انجام یک جرم، اشتباه یا مشکلی است.
...
[مشاهده متن کامل]

- عبارت **"spot the culprit"** معمولاً در موقعیت هایی به کار می رود که باید فرد یا عامل اصلی یک مشکل، جرم یا اشتباه را پیدا کرد یا تشخیص داد.
- این عبارت می تواند در زمینه های مختلف از جمله تحقیقات جنایی، مشکلات فنی، یا حتی موقعیت های روزمره استفاده شود.
- - -
## مثال ها
- The detective was determined to spot the culprit behind the theft.
کارآگاه مصمم بود مجرم سرقت را شناسایی کند.
- It took a while to spot the culprit causing the system failure.
مدتی طول کشید تا عامل ایجاد خرابی سیستم را پیدا کنند.
- Can you spot the culprit who broke the vase?
می توانی کسی را که گلدان را شکسته شناسایی کنی؟