1. sporty new trousers
شلوار نو جلف
2. he is not a very sporty person
او زیاد اهل ورزش نیست.
3. He's partial to sporty women with blue eyes.
[ترجمه گوگل]او نسبت به زنان اسپرت با چشمان آبی بی تفاوت است
[ترجمه ترگمان]او به زنان sporty با چشمان آبی علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The new model is slightly more sporty.
5. Jo's not really the sporty type.
6. Guy wasn't really the sporty type.
[ترجمه گوگل]پسر واقعاً تیپ اسپورت نبود
[ترجمه ترگمان] این یارو واقعا مدل sporty نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I'm not very sporty.
8. The mystery pal held Sporty Spice's hand in a show of support as they left London's Kabaret club.
[ترجمه گوگل]رفیق مرموز هنگام خروج از باشگاه کاباره لندن، دست اسپورتی اسپایس را به نشانه حمایت در دست گرفت
[ترجمه ترگمان]در زمانی که کلوپ Kabaret لندن را ترک کردند، این دوست مرموز دست در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Cindy's loose hair and sporty tank top are used to suggest a late twentieth-century femininity which is supposedly more liberated.
[ترجمه گوگل]موهای گشاد و تاپ اسپرت سیندی برای نشان دادن زنانگی اواخر قرن بیستم استفاده می شود که ظاهراً آزادتر است
[ترجمه ترگمان]برای نشان دادن یک نوع زنانه در اواخر قرن بیستم که ظاهرا آزاد شده، از موهای آزاد و tank sporty به بالا استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. And the sporty model, with its bigger tires, felt better in highway twists and turns than its richer sibling.
[ترجمه گوگل]و مدل اسپرت، با لاستیک های بزرگتر، در پیچ و خم های بزرگراه نسبت به برادر ثروتمندتر خود احساس بهتری داشت
[ترجمه ترگمان]و مدل sporty، با لاستیک های بزرگ تر، در پیچ و خم های بزرگراه بهتر از خواهر richer خود احساس بهتری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Yeah, one of those sporty cars that looks like a sports car and drives like a sedan.
[ترجمه گوگل]آره، یکی از آن خودروهای اسپرتی که شبیه خودروهای اسپورت است و مانند خودروهای سدان رانندگی می کند
[ترجمه ترگمان]بله، یکی از آن ماشین های sporty که شبیه یک ماشین ورزشی بنظر می رسد و مثل یک ماشین رانندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. And the sporty victim herself was all smiles, too.
[ترجمه گوگل]و قربانی ورزشکار خودش هم لبخند می زد
[ترجمه ترگمان]و خود قربانی sporty هم لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The car has a sporty feel to it.
[ترجمه گوگل]این خودرو حس اسپرتی دارد
[ترجمه ترگمان]این اتومبیل احساس sporty به آن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Honda says it tried to make its two-door sporty car more practical.
[ترجمه گوگل]هوندا میگوید تلاش کرده تا خودروی اسپرت دو در خود را کاربردیتر کند
[ترجمه ترگمان]هوندا می گوید که تلاش می کند تا ماشین sporty دو در را عملی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید