• : تعریف: the characteristics and conduct worthy of a sportsman.
جمله های نمونه
1. She embodied good sportsmanship on the playing field.
[ترجمه گوگل]او اخلاق ورزشی خوبی را در زمین بازی به نمایش گذاشت [ترجمه ترگمان] اون یه برنامه ورزشی خوبی در زمینه بازی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. His sportsmanship and style of play is refreshing.
[ترجمه گوگل]روحیه ورزشی و سبک بازی او با طراوت است [ترجمه ترگمان]سبک و سبک بازی او، نیروبخش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We try to teach the kids good sportsmanship.
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم به بچه ها روحیه ورزشی خوب را آموزش دهیم [ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم به بچه های خوب یاد بدهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We identify sportsmanship with good character.
[ترجمه گوگل]ما اخلاق ورزشی را با شخصیت خوب تشخیص می دهیم [ترجمه ترگمان]ما sportsmanship را با شخصیت خوب می شناسیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Tom taught me more about sportsmanship than all the other coaches I ever had put together.
[ترجمه مهان] تام به من بیشتر از تمام مربی هایی که داشتم پهلوانی را یاد داد
|
[ترجمه گوگل]تام بیشتر از همه مربیانی که تا به حال کنار هم گذاشته بودم، در مورد اخلاق ورزشی به من یاد داد [ترجمه ترگمان]تام به من بیشتر از همه coaches که تا حالا با هم کنار گذاشته بودم، یاد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This typifies the ideals and sportsmanship of Golden Oldies cricket.
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده ایده آل ها و اخلاق ورزشی کریکت Golden Oldies است [ترجمه ترگمان]این نوع نمونه، the و sportsmanship از cricket طلایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The intention is noble, I suppose: Teach them sportsmanship, fair play and all that.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم نیت شریف است: به آنها اخلاق ورزشی، بازی جوانمردانه و اینها را بیاموزید [ترجمه ترگمان]فکر می کنم نیت پاک و شرافتمندانه این است: به آن ها دوستی و ورزش زیبا و همه این چیزها یاد بدهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Only irreproachable sportsmanship makes this shortlist.
[ترجمه گوگل]فقط اخلاق ورزشی غیر قابل ملامت در این لیست کوتاه قرار می گیرد [ترجمه ترگمان] تنها \"sportsmanship\" سرزنش آمیز این shortlist رو درست میکنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Controversey broke out about sportsmanship on the field.
[ترجمه گوگل]بحث و جدل در مورد اخلاق ورزشی در زمین شروع شد [ترجمه ترگمان] Controversey \"در مورد ورزش\" ورزش \"در مزرعه شکست خورد\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Every sportsman should have sportsmanship. When defeated, he should greet his opponent and congratulate him.
[ترجمه گوگل]هر ورزشکاری باید اخلاق ورزشی داشته باشد هنگام شکست باید به حریف سلام کند و به او تبریک بگوید [ترجمه ترگمان] هر ورزش کار باید یه ورزش ورزشی داشته باشه وقتی شکست خورد، او باید به حریف خوش آمد بگوید و به او تبریک بگوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. As a sign of good sportsmanship, the players shake and soon after that everybody goes home.
[ترجمه گوگل]به نشانه اخلاق خوب، بازیکنان می لرزند و بلافاصله بعد همه به خانه می روند [ترجمه ترگمان]بازیکنان به عنوان نشانه ای از عملکرد خوب، به زودی پس از اینکه همه به خانه برمی گردند، دست می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Fair play and sportsmanship are promoted in all of our personalized sports books.
[ترجمه گوگل]بازی منصفانه و اخلاق ورزشی در همه کتابهای ورزشی شخصیشده ما ترویج میشود [ترجمه ترگمان]بازی های جوانمردانه و sportsmanship در تمام کتاب های ورزشی شخصی ما تبلیغ می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Moreover, sportsmanship as an ideal is applied to life in general.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اخلاق ورزشی به عنوان یک ایده آل در زندگی به طور کلی اعمال می شود [ترجمه ترگمان]علاوه بر این، sportsmanship به عنوان یک ایده آل برای زندگی به طور کلی اعمال می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Sports can show sportsmen's strength, speed, skill and sportsmanship.
[ترجمه گوگل]ورزش می تواند قدرت، سرعت، مهارت و روحیه ورزشکاران را نشان دهد [ترجمه ترگمان]ورزش می تواند قدرت، سرعت، مهارت و مهارت ورزش کاران را نشان دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ورزشکاری (اسم)
athleticism, sportsmanship, athletics
مردانگی (اسم)
sportsmanship, bravery, manhood, valiancy
پاک بینی (اسم)
sportsmanship, decency
ورزش دوستی (اسم)
sportsmanship
انگلیسی به انگلیسی
• abilities of a sportsman; conduct of a sportsman (such as fair play, good manners, grace in losing, etc.) sportsmanship is the behaviour and attitudes that a good sportsman is expected to have.
پیشنهاد کاربران
sportsmanship ( ورزش ) واژه مصوب: رفتار ورزشی تعریف: عملکرد و رفتار ورزشکار به خصوص ورزشکاری که از خود انصاف و اخلاق خوب نشان می دهد