sports fan

جمله های نمونه

1. Gary Healea was a sports fan in the original sense of the word: a fanatic.
[ترجمه گوگل]گری هیلیا یک طرفدار ورزش به معنای اصلی کلمه بود: یک متعصب
[ترجمه ترگمان]گری Healea طرفدار ورزش در مفهوم اصلی کلمه بود: یک متعصب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The clubhouse is packed with avid sports fans and foodies.
[ترجمه گوگل]این باشگاه مملو از طرفداران ورزش و غذاخوری های مشتاق است
[ترجمه ترگمان]این باشگاه ورزشی پر از هواداران ورزشی و هواداران ورزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sports fans will notice a difference too.
[ترجمه گوگل]طرفداران ورزش نیز متوجه تفاوت خواهند شد
[ترجمه ترگمان]طرفداران ورزش هم متوجه یک تفاوت خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And the Internet is crawling with sports fans.
[ترجمه گوگل]و اینترنت با طرفداران ورزش در حال خزیدن است
[ترجمه ترگمان]و اینترنت پر از طرفداران ورزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No wonder so many sports fans blame television and corporate cash for the erosion of amateurism and the endless drug scandals.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که بسیاری از طرفداران ورزش تلویزیون و نقدینگی شرکت ها را عامل فرسایش آماتوریسم و ​​رسوایی های بی پایان مواد مخدر می دانند
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که بسیاری از طرفداران ورزش تلویزیون و پول نقد شرکت را بابت فرسایش of و رسوایی های بی پایان مواد مخدر سرزنش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a result, sports fans are no longer limited by the reach of their radio antenna.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، طرفداران ورزش دیگر با دسترسی آنتن رادیویی خود محدود نمی شوند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، هواداران ورزشی دیگر محدود به دسترسی به آنتن رادیویی خود نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sports fans claim Olympic travel firm ripped them off.
[ترجمه گوگل]طرفداران ورزش ادعا می کنند که شرکت مسافرتی المپیک آنها را پاره کرده است
[ترجمه ترگمان]هواداران ورزشی ادعا می کنند که شرکت مسافرتی المپیک آن ها را جدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A sports fan might elect to have the latest sports scores continuously scrolling on to his screen.
[ترجمه گوگل]یک طرفدار ورزش ممکن است تصمیم بگیرد که آخرین امتیازهای ورزشی را به طور مداوم روی صفحه نمایش خود پیمایش کند
[ترجمه ترگمان]یک طرفدار ورزشی ممکن است انتخاب کند که آخرین امتیازات ورزشی به طور مرتب در حال حرکت به روی صفحه خود باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am a sports fan, too.
[ترجمه گوگل]من هم طرفدار ورزش هستم
[ترجمه ترگمان]من هم طرفدار ورزش هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A lifelong sports fan, Zach Dundas asks: What happened to the fun, loud-mouthed, down-and-dirty sporting culture he always loved?
[ترجمه گوگل]زک دونداس که یک طرفدار مادام العمر ورزش است، می پرسد: چه اتفاقی برای فرهنگ ورزشی مفرح، پر سر و صدا و کثیف ورزشی که او همیشه دوست داشت، افتاد؟
[ترجمه ترگمان]یک طرفدار ورزش در تمام طول عمر، زاک Dundas می پرسد: چه اتفاقی برای لذت بردن از فرهنگ ورزشی و کثیف و کثیف ورزشی که او همیشه دوست داشت افتاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I guess this is how a sports fan felt when Joe DiMaggio retired.
[ترجمه گوگل]من حدس می‌زنم این حسی بود که یک طرفدار ورزش زمانی که جو دی ماجیو بازنشسته شد
[ترجمه ترگمان]فکر کنم وقتی جو DiMaggio بازنشست شد این یه طرفدار ورزش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sports fan is, by nature, a forgetful creature . And why shouldn't he be?
[ترجمه گوگل]هوادار ورزش، ذاتاً موجودی فراموشکار است و چرا او نباید باشد؟
[ترجمه ترگمان]، طرفدار ورزش، با طبیعت یه موجود فراموش کار چرا نباید این طور باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My father is a sports fan which affects deeply on me.
[ترجمه گوگل]پدر من یک طرفدار ورزش است که عمیقاً روی من تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]پدرم طرفدار ورزش است که به شدت بر من تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So it is good for you, a sports fan.
[ترجمه گوگل]بنابراین برای شما، یک طرفدار ورزش خوب است
[ترجمه ترگمان]پس برای شما خوب است، یک طرفدار ورزشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who developed a special love for athletic activity and watching sports broadcasts

پیشنهاد کاربران

بپرس