sporadically


معنی: گاه و بیگاه، گاه بگاه

جمله های نمونه

1. Fighting continued sporadically for two months.
[ترجمه گوگل]درگیری ها به صورت پراکنده به مدت دو ماه ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]تا دو ماه جنگ پراکنده ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The distant thunder from the coast continued sporadically.
[ترجمه گوگل]رعد و برق دور از ساحل به طور پراکنده ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]غرش دوردست ساحل به طور غیرقابل sporadically ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fighting continued sporadically for several days.
[ترجمه گوگل]این درگیری به طور پراکنده برای چند روز ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]جنگ تا چند روز به طور پراکنده ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Flights took place sporadically throughout the month in a desperate attempt to build up stockpiles of supplies before the winter.
[ترجمه گوگل]پروازها به صورت پراکنده در طول ماه در تلاشی مذبوحانه برای جمع آوری ذخایر ذخایر قبل از زمستان انجام شد
[ترجمه ترگمان]پروازها به صورت پراکنده در سراسر ماه انجام شدند و در تلاش ناامیدانه برای جمع آوری ذخایر گندم قبل از زمستان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She attended lectures only sporadically.
[ترجمه گوگل]او فقط به صورت پراکنده در سخنرانی ها شرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]گاه گاه و بیگاه در سخنرانی ها حضور می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Before that law reform had been handled sporadically.
[ترجمه گوگل]قبل از آن اصلاحات قانون به صورت پراکنده انجام می شد
[ترجمه ترگمان]پیش از آن که اصلاح قانون به صورت پراکنده صورت گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The band, who've been gigging only sporadically, will play at least one London show before the end of November.
[ترجمه گوگل]این گروه که فقط به صورت پراکنده برنامه اجرا می کند، حداقل یک برنامه لندن را قبل از پایان نوامبر اجرا خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]گروه که فقط گاه و بیگاه وعظ می کردند، دست کم تا آخر نوامبر در یک برنامه لندن بازی خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inter-ethnic violence has flared sporadically since independence.
[ترجمه گوگل]خشونت های بین قومی از زمان استقلال به طور پراکنده شعله ور شده است
[ترجمه ترگمان]خشونت بین قومی به صورت پراکنده از زمان استقلال شعله ور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shooting and shelling erupt sporadically from both sides.
[ترجمه گوگل]تیراندازی و گلوله باران به طور پراکنده از هر دو طرف فوران می کند
[ترجمه ترگمان]تیراندازی و بمباران به صورت پراکنده از هر دو طرف آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They attend sporadically, and their basic understanding of history is usually sketchy.
[ترجمه گوگل]آنها به صورت پراکنده شرکت می کنند و درک اولیه آنها از تاریخ معمولاً ناقص است
[ترجمه ترگمان]آن ها به صورت پراکنده در آن شرکت می کنند، و درک اصولی آن ها از تاریخ معمولا ناقص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yanshanian strongly peraluminous intrusive rocks occur sporadically in the Hebei - Shanxi - Liaoning area.
[ترجمه گوگل]سنگ های نفوذی شدیدا پرآلومینوس یانشانیان به صورت پراکنده در ناحیه هبی - شانشی - لیائونینگ رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]این سنگ ها به شدت به طور پراکنده در منطقه Hebei - Shanxi - Liaoning دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As for other aspects, we will sporadically hand out questionnaires.
[ترجمه گوگل]در مورد سایر جنبه ها، ما به صورت پراکنده پرسشنامه ها را توزیع خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]در خصوص جنبه های دیگر، به صورت پراکنده پرسشنامه ها را تحویل خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conversely, if face a few sporadically grind feel lose one's head, such settlement means also not without advantage.
[ترجمه گوگل]برعکس، اگر صورت چند نفر به صورت پراکنده احساس کند سر خود را از دست می دهد، چنین حل و فصلی نیز به معنای بدون مزیت نیست
[ترجمه ترگمان]در مقابل، اگر با چند گاه و بیگاه سر یک کله را از دست بدهید، این توافق به معنای آن است که بدون هیچ امتیازی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They pore over emails that Mr. Jobs sporadically responded to personally.
[ترجمه گوگل]آنها بر روی ایمیل هایی که آقای جابز به طور پراکنده شخصاً به آنها پاسخ می داد، منفذ می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد ایمیل هایی که اقای جابز به طور پراکنده به آن ها واکنش نشان داده بود، pore
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاه و بیگاه (قید)
between times, occasionally, sporadically

گاه بگاه (قید)
sporadically

انگلیسی به انگلیسی

• in an irregular manner, fitfully, randomly

پیشنهاد کاربران

This term refers to something happening irregularly or intermittently, with no set pattern or schedule.
چیزی که به طور نامنظم یا متناوب، بدون الگو یا برنامه مشخص اتفاق می افتد.
مثال؛
He only goes to the gym sporadically, sometimes not for weeks.
...
[مشاهده متن کامل]

A person might say, “I’ve been sporadically studying for the exam, but I need to be more consistent. ”
In a discussion about a TV show, someone might comment, “The main character’s appearances have been sporadic this season. ”

یه خط در میون
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : sporadic
✅️ قید ( adverb ) : sporadically
نامرتب
تعریف Sporadic :
adjective
: happening often but not regularly : not constant or steady
◀️Sporadic cases of the disease were reported
◀️sporadic [=intermittent] gunfire/fighting
SPORADICALLY
...
[مشاهده متن کامل]

◀️[The gunfire was heard sporadically[=intermittently
◀️Occurrences of the disease were sporadically reported
تک و توک - بگیر نگیر - هرازگاهی - پراکنده
یعنی چیزیکه همیشگی و مستدام نیست ولی گاهی اوقات اتفاق میفته

بسته به شرایط و موقعیت، گاه و بیگاه ، هرچند وقت ، گاهی ، به ندرت
به این طرف و آن طرف
پراکنده
In the years that followed, Aghdashloo appeared on screen sporadically
Wikipedia com@
هرازگاهی

متفرق، پراکنده، تک و توک
بعضی اوقات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس