spoon feed

/ˈspuːnˈfiːd//spuːnfiːd/

با قاشق خوراندن یا خوردن، باقاشق غذا دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: spoon-feeds, spoon-feeding, spoon-fed
(1) تعریف: to feed with a spoon, esp. with liquid or semiliquid food.

(2) تعریف: to provide with all needs, so that no effort or thought is required; pamper.
مشابه: baby, mollycoddle

انگلیسی به انگلیسی

• if you spoon-feed someone, you do everything for them or tell them everything that they need to know, so that you prevent them from having to think or act for themselves.
if you spoon-feed a baby, you feed it using a spoon.

پیشنهاد کاربران

spoon - feed
verb ( past tense and past participle spoon - fed ) [transitive]
لقمه آماده به کسی دادن
در حوزه تدریس و کمک به کار میرود. مثلا به جای اینکه بگذاریم دانش آموز خودش فکر کند و پاسخ را بیابد به اون جواب آماده بدهیم.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال
Teachers should avoid spoon - feeding facts to students.

در دسترس گذاشتن اطلاعات کامل به نحوی که شخص نیاز به تفکر نداشته باشد.
دادن اطلاعات زیاد برای رد گم کنی
قاشُقخوراندَن به کسی.
( فعل )
1 - با قاشق غذا دادن
to feed a baby or other person using a spoon
2 - به کسی آنقدر کمک یا اطلاعات دادن که شخص خودش نیازی به امتحان کردن نداشته باشد
to give someone so much help or information that that person does not need to try himself or herself
لقمه آماده
لوس و ناز پرورده بار آوردن

بپرس