sponsorship

/ˈspɑːnsərˌʃɪp//ˈspɒnsəʃɪp/

معنی: طرفداری، ضمانت، تکفل، عهدهگیری، اعانت
معانی دیگر: ضمانت، تکفل، عهده گیری، اعانت

جمله های نمونه

1. Industrial sponsorship is a supplement to government funding.
[ترجمه گوگل]حمایت های صنعتی مکمل بودجه دولت است
[ترجمه ترگمان]حمایت صنعتی مکمل سرمایه گذاری دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Any sponsorship deal would be scuppered if Jones misses the Olympics.
[ترجمه گوگل]اگر جونز بازی‌های المپیک را از دست بدهد، هرگونه قرارداد اسپانسری از بین می‌رود
[ترجمه ترگمان]اگر خانم جونز به المپیک برود، هر معامله حمایت مالی صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The festival is heavily dependent on sponsorship for its success.
[ترجمه گوگل]این جشنواره برای موفقیت خود به شدت به حمایت مالی وابسته است
[ترجمه ترگمان]این جشنواره به شدت به حمایت از موفقیت خود وابسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Obviously, they've had sponsorship from some big companies.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که آنها از چند شرکت بزرگ حمایت مالی داشته اند
[ترجمه ترگمان]واضح است که آن ها از برخی شرکت های بزرگ حمایت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The project needs to raise £8 million in sponsorship.
[ترجمه Exir] این پروژه به هشت میلیون ساپورت مالی نیاز دارد .
|
[ترجمه گوگل]این پروژه نیاز به جذب 8 میلیون پوند حمایت مالی دارد
[ترجمه ترگمان]این پروژه باید ۸ میلیون پوند حمایت مالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Eventually, we alighted on the idea of seeking sponsorship.
[ترجمه گوگل]در نهایت، ما به این فکر افتادیم که به دنبال حمایت مالی باشیم
[ترجمه ترگمان]بالاخره تصمیم گرفتیم که به دنبال حمایت باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The orchestra receives £2 million a year in sponsorship from various companies.
[ترجمه گوگل]این ارکستر سالانه 2 میلیون پوند به عنوان اسپانسر از شرکت های مختلف دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]این ارکستر سالانه ۲ میلیون پوند حمایت مالی از شرکت های مختلف دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We need to find sponsorship for the expedition.
[ترجمه گوگل]ما باید برای اکسپدیشن اسپانسر پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]باید از این سفر حمایت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two million pounds were raised through sponsorship.
[ترجمه گوگل]دو میلیون پوند از طریق حمایت مالی جمع آوری شد
[ترجمه ترگمان]دو میلیون پوند از طریق حمایت مالی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When it is done properly, arts sponsorship can be more effective than advertising.
[ترجمه گوگل]وقتی به درستی انجام شود، حمایت از هنر می تواند موثرتر از تبلیغات باشد
[ترجمه ترگمان]زمانی که این کار به درستی انجام شود، حمایت هنری می تواند موثرتر از تبلیغات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have won sponsorship from one of the big banks.
[ترجمه گوگل]ما از یکی از بانک های بزرگ حمایت مالی دریافت کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما حمایت مالی از یکی از بانک های بزرگ را به دست آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sport is being debased by commercial sponsorship.
[ترجمه گوگل]ورزش با حمایت های تجاری از بین می رود
[ترجمه ترگمان]ورزش با حمایت تجاری پست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Opportunities exist for students to gain sponsorship.
[ترجمه گوگل]فرصت‌هایی برای دانش‌آموزان برای کسب حمایت مالی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فرصت ها برای دانش آموزان وجود دارد تا سرپرستی را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Business sponsorship must be a supplement to, not a substitute for, public funding.
[ترجمه گوگل]حمایت مالی تجاری باید مکمل و نه جایگزینی برای بودجه عمومی باشد
[ترجمه ترگمان]حمایت تجاری باید مکمل باشد، نه جایگزینی برای سرمایه گذاری عمومی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Entrance to the golf club is by sponsorship only.
[ترجمه گوگل]ورود به باشگاه گلف فقط با حمایت مالی است
[ترجمه ترگمان]ورودی باشگاه گلف فقط با حمایت مالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرفداری (اسم)
support, adherence, advocacy, favoritism, siding, partiality, adhesion, approbation, backstop, approval, backing, partisanship, sponsorship

ضمانت (اسم)
assurance, security, bond, guarantee, warranty, guaranty, bail, pledge, sponsorship

تکفل (اسم)
sponsorship

عهده گیری (اسم)
sponsorship

اعانت (اسم)
sustenance, sponsorship

تخصصی

[سینما] حمایت مالی

انگلیسی به انگلیسی

• funding, endorsement; position of a person who is responsible for the welfare of another; state of being a godparent
sponsorship is financial support given by a sponsor.
sponsorship of something is the act of sponsoring it.

پیشنهاد کاربران

1. حمایت مالی. پشتیبانی مالی. تامین هزینه 2. حمایت
مثال:
sponsorship is a form of advertising
حمایت مالی گونه ای از تبلیغ است.
حمایت مالی ، حمایت
جفتش کاربرد داره
sponsorship ( عمومی )
واژه مصوب: پشتیبانی 1
تعریف: حمایت یک سازمان یا شخص از فعالیتی ورزشی یا هنری در قبال تبلیغ کالا یا خدمات خود
حمایت مالی
Financial support for an activity or event
مالکیت
راهنمایی
رابطه راهنما و رهجویی

بپرس