• (1)تعریف: liable to cause a split or rupture; acute.
• (2)تعریف: producing a painful sensation of being split or rent.
- a splitting headache
[ترجمه گوگل] سردرد ویران کننده [ترجمه ترگمان] سردرد شدیدی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an ear-splitting scream
[ترجمه Hasan] جدا جدا شده جداکننده
|
[ترجمه گوگل] یک فریاد گوش شکن [ترجمه ترگمان] و صدای جیغ گوش خراشی در گوشش پیچید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a splitting headache
سردرد شدید
2. They went into the room by splitting the door.
[ترجمه گوگل]با شکافتن در وارد اتاق شدند [ترجمه ترگمان]با هم وارد اتاق شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She was splitting logs with an axe.
[ترجمه گوگل]داشت با تبر کنده ها را می شکافت [ترجمه ترگمان]با تبر هیزم می شکست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I have a splitting headache.
[ترجمه ترجمه ترگمان] من سردرد شدیدی دارم
|
[ترجمه گوگل]من یک سردرد تقسیمی دارم [ترجمه ترگمان]سرم درد می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Women priests are accused of splitting the church.
[ترجمه گوگل]زنان کشیش متهم به تقسیم کلیسا هستند [ترجمه ترگمان]زنان نیز متهم به تقسیم کلیسا هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We heard an ear - splitting scream from the terrified girl.
[ترجمه گوگل]صدای فریاد شکافته ای از دختر وحشت زده شنیدیم [ترجمه ترگمان]صدای جیغ گوش خراشی از دختر وحشتزده شنیده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I suppose you're splitting hairs.
[ترجمه اکرم دیواندری] من فکر میکنم شما موشکاف هستید
|
[ترجمه گوگل]فکر می کنم داری موها را می شکافی [ترجمه ترگمان]فکر می کنم تو از هم جدا شدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Any thought of splitting up the company was unthinkable they said.
[ترجمه گوگل]به گفته آنها، هرگونه فکر در مورد تجزیه شرکت غیرقابل تصور بود [ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها فکر می کنند که این شرکت ممکن است از هم جدا شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Splitting the price six ways had still cost them each a bundle.
[ترجمه گوگل]تقسیم قیمت به شش روش هنوز برای هر کدام یک بسته هزینه داشت [ترجمه ترگمان]تقسیم قیمت شش راه هنوز برای هر یک از آن ها هزینه داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Regular buffing helps prevent nails from splitting.
[ترجمه گوگل]صاف کردن منظم به جلوگیری از شکافتن ناخن ها کمک می کند [ترجمه ترگمان]ورزش منظم به جلوگیری از اسپلیت کردن ناخن ها کمک می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Many single cell organisms reproduce by splitting in two.
[ترجمه گوگل]بسیاری از موجودات تک سلولی با تقسیم به دو قسمت تولید مثل می کنند [ترجمه ترگمان]بسیاری از ارگانیزم های تک سلولی با تقسیم کردن در دو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Instead of splitting hydrogen sulphide, they developed the ability to split water by first trapping solar energy in green pigments.
[ترجمه گوگل]آنها به جای تقسیم سولفید هیدروژن، توانایی شکافتن آب را با به دام انداختن انرژی خورشیدی در رنگدانه های سبز توسعه دادند [ترجمه ترگمان]آن ها به جای جدا کردن سولفید هیدروژن، توانایی تجزیه آب را با اولین بار به دام انداختن انرژی خورشیدی در رنگدانه های سبز توسعه دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. When he woke up he had a splitting headache and his vision was blurred.
[ترجمه گوگل]زمانی که از خواب بیدار شد، سردرد دوشاخه داشت و دیدش تار شده بود [ترجمه ترگمان]وقتی بیدار شد سردرد شدیدی داشت و رویایش محو شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Married couples will have the option of splitting the married couple's allowance between them as they choose.
[ترجمه گوگل]زوج های متاهل این امکان را خواهند داشت که کمک هزینه زوجین را به دلخواه بین خود تقسیم کنند [ترجمه ترگمان]زوج های متاهل امکان تقسیم حق ازدواج بین آن ها را هر چه که انتخاب می کنند، به دست خواهند آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This is just splitting hairs.
[ترجمه گوگل]این فقط شکافتن موهاست [ترجمه ترگمان] این فقط داره از بین میره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
فتق (اسم)
rupture, opening, breaking, hernia, splitting
تخصصی
[شیمی] چند دسته ای شدن، شکافتن، شکافتگی [عمران و معماری] ترکاندن - شکافته شدن [ریاضیات] تفکیک، تجزیه، تجزیه کننده
انگلیسی به انگلیسی
• causing to split; cleaving; separating; very loud, deafening; very fast; extremely painful act of splitting, cleaving, separating, dividing a splitting headache is a very severe one.
پیشنهاد کاربران
after splitting from the chimp lineage ( پس از جدا شدن از دودمان شامپانزه ) جداشدن و تکثیر شدن میتونه معنیش باشه
توزیع کردن ، تقسیم کردن commition splitting
splitting یعنی دو پاره سازی ( به بیان دیگر تفکر سیاه وسفید یا تفکر همه یاهیچ ) . در این سازوکار دفاعی فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمده خیلی خوب و خیلی بد تقسیم بندی می کند؛ و همه چیز را سیاه و سفید می بیند. ... [مشاهده متن کامل]
Compartmentalization: یعنی جداسازی. یکی از سازوکارهای دفاعی در اختلالات شخصیت می باشد. جداسازی، مشخصه افراد منظم و مهار شده است که اغلب انگ شخصیت وسواسی - جبری به آن ها زده می شود. Dissociation: یعنی گسستگی. نوع دیگری از سازوکار دفاعی، تفکیک گروهی از افکار و فعالیتها از بخش اصلی سطح هشیاری و گریز روانی از شرایط آسیب زا. جدا کردن خود از واقعیت. تغییر عمده و موقتی در شخصیت ویا هویت
splitting ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: شقه کردن تعریف: فرایند نصف کردن لاشه از قسمت تیرۀ پشت
زجرآور
splitting headache:سردرد شدید
در متون روان شناسی اشاره به مکانیسم دفاعی جدا سازی دارد.