• : تعریف: a fraction or part of a second; extremely brief time; instant. • مشابه: instant, twinkle
جمله های نمونه
1. I only saw the man for a split second as he ran past.
[ترجمه گوگل]من آن مرد را فقط برای یک ثانیه دیدم که از کنارش می دوید [ترجمه ترگمان]من فقط مرد را برای کسری از ثانیه دیدم که از کنارش گذشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Her gaze met Michael's for a split second.
[ترجمه گوگل]نگاه او برای یک ثانیه با نگاه مایکل برخورد کرد [ترجمه ترگمان]نگاهش به مایکل برای کسری از ثانیه تلاقی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. For a split second the two men hesitated.
[ترجمه گوگل]برای کسری از ثانیه دو مرد تردید کردند [ترجمه ترگمان]دو مرد مردد ماندند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In that split second Graham knew he had won.
[ترجمه گوگل]در آن کسری از ثانیه، گراهام می دانست که برنده شده است [ترجمه ترگمان]در آن لحظه، گراه ام متوجه شد که پیروز شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They brought out guns and for a split second nobody moved.
[ترجمه عبدالناصر] آن ها اسلحه ها را بیرون کشیدند و برای یه لحظه هیچ کسی تکون نخورد.
|
[ترجمه گوگل]آنها اسلحه ها را بیرون آوردند و برای چند ثانیه هیچ کس حرکت نکرد [ترجمه ترگمان]برای کسری از ثانیه، هیچ کس حرکت نکرد و کسی حرکت نکرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Their eyes met for a split second .
[ترجمه نیما] لحظه ای، نگاهشان بهم گره خورد، یک لحظه نگاهش به نگاهش گره خورد
|
[ترجمه گوگل]چشمانشان برای کسری از ثانیه به هم رسید [ترجمه ترگمان]یک لحظه نگاهشان با هم تلاقی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It had seemed right in that split second; now she wished with all her heart that she hadn't done it.
[ترجمه گوگل]درست در آن کسری از ثانیه به نظر می رسید حالا با تمام وجودش آرزو می کرد که ای کاش این کار را نکرده بود [ترجمه ترگمان]در آن قسمت دوم درست به نظر می رسید؛ حالا از صمیم قلب آرزو می کرد که ای کاش این کار را نکرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We were allowed a split second to brace for its impact before crashing through.
[ترجمه گوگل]به ما اجازه داده شد تا قبل از سقوط، یک ثانیه برای ضربه زدن مهار کنیم [ترجمه ترگمان]ما اجازه دادیم که یک ثانیه از هم جدا شویم تا تاثیر آن را قبل از اینکه از آن عبور کنیم، محکم کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In that split second Delaney saw the thing in its centre, flung like a whirling gingerbread man right over a container.
[ترجمه گوگل]در آن کسری از ثانیه، دلانی آن چیز را در مرکزش دید، که مانند مرد شیرینی زنجبیلی در حال چرخش درست روی یک ظرف پرتاب شده بود [ترجمه ترگمان]در آن قسمت دوم، چیزی که در مرکز آن بود، چیزی را در مرکز آن دید، مثل یک تکه نان زنجفیلی که درست بالای یک ظرف قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There is an unrelenting solidness for a split second, and then a massive surge as the chub plunges for the roots.
[ترجمه گوگل]استحکامی بی امان برای کسری از ثانیه وجود دارد، و پس از آن یک موج عظیم به هنگام فرو رفتن چال برای ریشه ها وجود دارد [ترجمه ترگمان]برای کسری از ثانیه یک فشار بی امان وجود دارد و پس از آن موج عظیمی به عنوان the chub برای ریشه ها وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. From anger and animosity he turned in a split second to a benevolent caring brother only here to see justice done.
[ترجمه گوگل]او از عصبانیت و خصومت در کسری از ثانیه به برادری مهربان و مهربان تبدیل شد تا عدالت را اجرا کند [ترجمه ترگمان]از خشم و کینه در یک ثانیه به برادر مهربانی که فقط اینجا بود نگاه کرد تا عدالت را ببیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It occurred to him, in that split second, to let it fall.
[ترجمه گوگل]در آن کسری از ثانیه به ذهنش رسید که بگذارد بیفتد [ترجمه ترگمان]در آن لحظه به ذهنش خطور کرد که آن را رها کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A split second latter he claps his hand to his eye and wipes himself.
[ترجمه گوگل]چند ثانیه بعد دستش را به چشمش می زند و خودش را پاک می کند [ترجمه ترگمان]لحظه ای بعد دستش را به طرف چشمش زد و دستمال را پاک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In a split second of surprised immobility, Grant saw the deadly muzzle come to bear on him.
[ترجمه گوگل]گرانت در کسری از ثانیه بی تحرکی غافلگیرانه، پوزه کشنده را دید که به او برخورد کرد [ترجمه ترگمان]در کسری از ثانیه سکون و سکون، جناب گرانت دید که پوزه مرگبار بر او چیره می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ان (اسم)
minute, moment, instant, split second
قسمتی از ثانیه (اسم)
split second
انگلیسی به انگلیسی
• fraction of a second, very short period of time a split second is a very short period of time.