1. He developed a split personality after the crash.
[ترجمه گوگل]او پس از سقوط یک شخصیت دوپاره پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]او بعد از سقوط یک شخصیت مجزا ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Schizophrenia is classified as a functional psychosis and split personality as a dissociative hysterical neurosis, as different as tonsillitis and appendicitis.
[ترجمه گوگل]اسکیزوفرنی به عنوان یک روان پریشی عملکردی و شخصیت تقسیم شده به عنوان یک روان رنجوری هیستریک تجزیه ای طبقه بندی می شود، به همان اندازه که التهاب لوزه و آپاندیسیت متفاوت است
[ترجمه ترگمان]Schizophrenia به عنوان یک جنون کارکردی طبقه بندی می شود و شخصیت را به عنوان a عصبی روان نژندی طبقه بندی می کند که با as و appendicitis متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. And he accused her of having a split personality.
[ترجمه گوگل]و او را به داشتن شخصیت دوگانه متهم کرد
[ترجمه ترگمان]و او را متهم به داشتن شخصیت جدایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Rafter watched and waited, perhaps hoping that Ivanisevic's split personalities would unravel.
[ترجمه گوگل]رافتر تماشا کرد و منتظر ماند، شاید امیدوار بود که شخصیت های دوپاره ایوانیسوویچ آشکار شود
[ترجمه ترگمان]Rafter آن ها را تماشا کرد و منتظر ماند، شاید امیدوار بود که یک شخصیت شکافته شده متلاشی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It gives men and institutions split personalities.
[ترجمه گوگل]این به مردان و مؤسسات شخصیت های دوگانه می دهد
[ترجمه ترگمان]این به انسان ها و موسسات تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The blow that suffer is too much, split personality there is a place, how to do?
[ترجمه گوگل]ضربه ای که رنج می کشد خیلی زیاد است، شکاف شخصیتی جایی دارد، چگونه باید انجام داد؟
[ترجمه ترگمان]ضربه ای که رنج می برند خیلی زیاد است، یک مکان وجود دارد، چطور باید آن را انجام دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They believe the killer has a split personality.
[ترجمه گوگل]آنها بر این باورند که قاتل دارای شخصیت دوگانه است
[ترجمه ترگمان]آن ها معتقدند که قاتل شخصیت جدایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Did I get split personality disease?
[ترجمه گوگل]آیا من به بیماری شکاف شخصیت مبتلا شدم؟
[ترجمه ترگمان]من بیماری personality رو از هم جدا کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. As figure 2a shows, surfactants have a split personality, with a water-loving head and an oil-loving tail.
[ترجمه گوگل]همانطور که شکل 2a نشان می دهد، سورفکتانت ها دارای شخصیتی دوگانه هستند، با سر آب دوست و دم روغن دوست
[ترجمه ترگمان]همانطور که شکل ۲ یک نمایش را نشان می دهد، surfactants یک شخصیت دارای شکاف دارند و یک سر عاشق آب و یک دم دوست داشتن روغن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This split personality a consensus - seeking temperament – threatens to cripple the Obama presidency.
[ترجمه گوگل]این شخصیت پراکنده، یک اجماع - جویای خلق و خوی - تهدیدی برای فلج کردن ریاست جمهوری اوباما است
[ترجمه ترگمان]این شخصیت اسپلیت یک خلق و خوی اجماع نظر است - تهدیدی برای فلج شدن رئیس جمهور اوباما محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Meanwhile, the summit exposed Mr Obama's split personality in compelling detail.
[ترجمه گوگل]در همین حال، این اجلاس با جزئیات قانعکننده شخصیت دوگانگی آقای اوباما را آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، این نشست شخصیت جدایی آقای اوباما را با جزئیات بیشتر آشکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Doctors have diagnosed Garth as a split personality.
[ترجمه گوگل]پزشکان گارث را یک شخصیت دوپاره تشخیص داده اند
[ترجمه ترگمان]پزشکان گارت را به عنوان یک شخصیت مجزا تشخیص داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The United Kingdom is a nation with a split personality.
[ترجمه گوگل]بریتانیا کشوری است که دارای شخصیت دوگانه است
[ترجمه ترگمان]پادشاهی متحده کشوری است که شخصیت جدایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. As tonight attests, a tape of two halves was the product of a band with a split personality.
[ترجمه گوگل]همانطور که امشب گواهی می دهد، یک نوار دو نیمه محصول یک گروه با شخصیت دوگانه بود
[ترجمه ترگمان]همانطور که امشب موید است، نواری از دو نیمه محصول یک گروه با شخصیت شکافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید