splenomegaly


(پزشکی) بزرگی نابهنجار طحال، کلان سپرزی

جمله های نمونه

1. Splenomegaly, ascites, and extrahepatic symptoms of chronic liver disease were notably absent.
[ترجمه گوگل]اسپلنومگالی، آسیت و علائم خارج کبدی بیماری مزمن کبدی به طور قابل توجهی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]Splenomegaly، ascites، و علائم بیماری کبد مزمن، مخصوصا غایب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There's evidence of splenomegaly, enlargement of the spleen, and of the liver.
[ترجمه گوگل]شواهدی از طحال، بزرگ شدن طحال و کبد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شواهدی از splenomegaly و بزرگ کردن طحال و کبد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The major clinical features are anemia, splenomegaly, and jaundice.
[ترجمه گوگل]علائم بالینی اصلی کم خونی، طحال و یرقان است
[ترجمه ترگمان]ویژگی های اصلی بالینی کم خونی، کم خونی و یرقان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Symptoms of splenomegaly and hypersplenism were obviously relieved. Relevant laboratory detections revealed distinct redintegration of platelets, common serous bilirubin, serous protein, PT and SGPT.
[ترجمه گوگل]علائم اسپلنومگالی و هیپرسپلنیسم به وضوح برطرف شد تشخیص‌های آزمایشگاهی مربوطه ادغام مجدد متمایز پلاکت‌ها، بیلی روبین سروزی معمول، پروتئین سروزی، PT و SGPT را نشان داد
[ترجمه ترگمان]نشانه های of و hypersplenism به وضوح آزاد شدند detections آزمایشگاه مربوطه redintegration متمایز پلاکت ها، serous مشترک bilirubin، پروتیین serous، PT و SGPT را آشکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Abdominal ultrasound examinations showed cirrhosis, portal hypertension, splenomegaly. Echocardiogram showed left ventricular myohypertrophia, mild mitral and tricuspid valve insufficiency.
[ترجمه گوگل]معاینات سونوگرافی شکم سیروز، فشار خون پورتال، اسپلنومگالی را نشان داد اکوکاردیوگرام میوهیپرتروفی بطن چپ، نارسایی خفیف دریچه میترال و تریکوسپید را نشان داد
[ترجمه ترگمان]آزمایش فراصوت شکمی بیماری کبد و افزایش فشار خونش رو نشون داد echocardiogram ventricular left،، و دریچه سه tricuspid رو کاهش میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of the most common causes for splenomegaly is portal hypertension with cirrhosis of the liver.
[ترجمه گوگل]یکی از شایع ترین علل اسپلنومگالی، فشار خون پورتال همراه با سیروز کبدی است
[ترجمه ترگمان]یکی از شایع ترین دلایل for، فشار خون پورتال با سیروز جگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, the relationship between the severity of splenomegaly and alterations in the blood cytopenia in LTx recipients remains to be clarified.
[ترجمه گوگل]با این حال، رابطه بین شدت طحال و تغییرات در سیتوپنی خون در گیرندگان LTx هنوز مشخص است
[ترجمه ترگمان]با این حال، رابطه بین شدت تغییرات و تغییرات فشار خون در گیرنده های LTx هنوز مشخص نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hepatomegaly was found in 34% and splenomegaly in 56% of patients.
[ترجمه گوگل]هپاتومگالی در 34 درصد و طحال در 56 درصد بیماران مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]Hepatomegaly در ۳۴ % و splenomegaly نفر در ۵۶ % از بیماران یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The results showed that stable thrombocytopenia, erythropenia and splenomegaly were presented in the dogs with splenic vein ligation, and the spleen was eligible for deploying RFA.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که ترومبوسیتوپنی پایدار، اریتروپنی و اسپلنومگالی در سگ‌های مبتلا به بستن ورید طحالی نشان داده شد و طحال واجد شرایط برای استقرار RFA بود
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که thrombocytopenia پایدار، erythropenia و splenomegaly در سگ ها با vein splenic ligation ارایه شدند و طحال برای استقرار RFA واجد شرایط شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The major signs included hepatomegaly, splenomegaly, and ascites.
[ترجمه گوگل]علائم اصلی شامل هپاتومگالی، اسپلنومگالی و آسیت بود
[ترجمه ترگمان]علایم اصلی شامل hepatomegaly، splenomegaly و ascites بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Anemia, splenomegaly, hepatomegaly and jaundice were principle manifestations of the disease.
[ترجمه گوگل]کم خونی، طحال، هپاتومگالی و یرقان از تظاهرات اصلی این بیماری بودند
[ترجمه ترگمان]فراموشی، splenomegaly و یرقان عبارت از نشانه های بیماری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Models of thrombocytopenia, erythropenia and splenomegaly were established successfully by ligation of splenic veins.
[ترجمه گوگل]مدل‌های ترومبوسیتوپنی، اریتروپنی و اسپلنومگالی با بستن وریدهای طحال با موفقیت ایجاد شدند
[ترجمه ترگمان]مدل های of، erythropenia و splenomegaly با استفاده از ligation of splenic ایجاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Splenomegaly is almost constant.
[ترجمه گوگل]اسپلنومگالی تقریبا ثابت است
[ترجمه ترگمان]Splenomegaly تقریبا ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of the most common findings with portal hypertension is splenomegaly as seen here.
[ترجمه گوگل]یکی از شایع ترین یافته های فشار خون پورتال، اسپلنومگالی است که در اینجا مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]یکی از یافته های معمول با فشار خون پورتال، splenomegaly است که در اینجا دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective To explore the feasibility and the efficacy of laparoscopic splenectomy of massive splenomegaly in the treatment of hereditary spherocytosis in children.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی امکان سنجی و کارایی طحال برداری لاپاروسکوپیک اسپلنومگالی عظیم در درمان اسفروسیتوز ارثی در کودکان
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی امکان و اثربخشی laparoscopic of از splenomegaly گسترده در درمان spherocytosis ارثی در کودکان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• abnormal enlargement of the spleen (medicine)

پیشنهاد کاربران

splenomegaly ( پزشکی )
واژه مصوب: بزرگ‏طحالی
تعریف: بیماری ناشی از بزرگ شدن طحال به حدی که از روی شکم با معاینه قابل لمس باشد

بپرس