splenetic

/splɪˈnetɪk//splɪˈnetɪk/

معنی: کج خلق، طحالی
معانی دیگر: وابسته به طحال، سپرزی، بدخلق، زودخشم، ترشرو، عبوس، ناراضی نما، اسپرزی، داروی اسپرز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: splenetically (adv.)
(1) تعریف: of or pertaining to the spleen; splenic.

(2) تعریف: ill-tempered or spiteful.
متضاد: good-humored

- Unfortunately, the pitcher's splenetic outburst against his teammate was caught on tape.
[ترجمه گوگل] متأسفانه، طغیان پرتاب کننده علیه هم تیمی اش روی نوار ضبط شد
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، splenetic pitcher در برابر هم تیمی هاش روی نوار گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Dennis Jarrett replies: A somewhat splenetic reaction, Mr Francis, to be sure.
[ترجمه گوگل]دنیس جارت پاسخ می دهد: مطمئناً آقای فرانسیس یک واکنش تا حدودی طحالی است
[ترجمه ترگمان]دنیس جارت پاسخ می دهد: آقای فرانسیس تا حدی عکس العمل نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The crude and splenetic expression and presentation of such views suggested irrational pathological prejudice rather than a coherent ideology.
[ترجمه گوگل]بیان و ارائه‌ی خام و طحال‌آمیز چنین دیدگاه‌هایی به جای یک ایدئولوژی منسجم، حاکی از تعصب بیمارگونه غیرمنطقی بود
[ترجمه ترگمان]بیان و بیان صریح و splenetic این نظریات، به جای یک ایدئولوژی منسجم، تعصب pathological غیر منطقی را القا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That is not to deny that the angry Chinese nationalists who have deluged the internet with their splenetic outpourings and staged protests in China (see article) have a point.
[ترجمه گوگل]این به معنای انکار این نیست که ناسیونالیست های خشمگین چینی که اینترنت را با طغیان طوفانی خود غرق کرده اند و در چین تظاهرات کرده اند (به مقاله مراجعه کنید) نکته ای دارند
[ترجمه ترگمان]این به آن معنا نیست که ملی خشمگین چینی که اینترنت را با outpourings قابل مقایسه کرده و اعتراضاتی را در چین به پا کرده اند، یک نقطه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Vegetable melon and fruit appears on the market in great quantities, can promote digestive function, want to notice to maintain to splenetic, prevent the enteron disease that food brings.
[ترجمه گوگل]خربزه سبزی و میوه به مقدار زیادی در بازار ظاهر می شود، می تواند عملکرد گوارشی را تقویت کند، می خواهید به حفظ طحال توجه کنید، از بیماری انترون که غذا می آورد جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]هندوانه و میوه گیاهی در مقادیر زیاد در بازار ظاهر می شود و می تواند عملکرد گوارشی را ارتقا دهد و از بیماری enteron که غذا به ارمغان می آورد جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion:Lowenergy HeNe laser irradiation has twoway effect on regulation the proliferation reaction of splenetic T lymphocyte of S 180 bearing mouse.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: تابش لیزر Lowenergy HeNe بر تنظیم واکنش تکثیر لنفوسیت T طحالی موش حامل S 180 اثر دو طرفه دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: تابش لیزری HeNe HeNe تاثیر twoway بر تنظیم واکنش تکثیر و تکثیر موش حامل S دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کج خلق (صفت)
morose, sullen, petulant, acidulous, testy, irritable, crabbed, peevish, thwart, fractious, tedious, querulous, techy, snappish, hoity-toity, waspish, snarly, splenetic, tetchy

طحالی (صفت)
spleeny, splenic, splenetic

انگلیسی به انگلیسی

• of the spleen; irritable, spiteful, malicious; gloomy

پیشنهاد کاربران

بپرس